1
00:00:37,412 --> 00:00:40,743
کدامین گاه دِگربار
خواهد بودِمان دیدار؟
2
00:00:41,391 --> 00:00:42,710
به تُندَرکوب،
«کدامین گاه»
3
00:00:42,944 --> 00:00:45,115
رَخشانداز و بارانبار؟
4
00:00:45,952 --> 00:00:48,913
آن دَم کاین آشوب بنشیند؛
5
00:00:49,356 --> 00:00:52,879
شکست آید یکی را،
دیگری رویِ ظفر بیند
6
00:00:53,474 --> 00:00:56,260
- به کدامین جا؟
- به خارِستان
7
00:00:57,030 --> 00:01:00,685
آنجاست دیدارمان… با مکبث
8
00:01:01,186 --> 00:01:02,814
چه زشت است زیبا،
9
00:01:03,784 --> 00:01:05,570
و چه زیباست زشتی
10
00:01:06,446 --> 00:01:10,912
بگردیم در میغ دودِ پلشتی
11
00:01:13,000 --> 00:01:19,000
فیلم های خارجی کامل و بدون حذفیات را از رسا مووی دانلود کنید: RasaMovie.Com
« اینستاگرام ما حتما فالو شود @zardcinema »
12
00:02:10,000 --> 00:02:16,000
فیلم های خارجی کامل و بدون حذفیات را از رسا مووی دانلود کنید: RasaMovie.Com
« اینستاگرام ما حتما فالو شود @zardcinema »
13
00:02:26,146 --> 00:02:27,942
درود، دوست دلیر من!
14
00:02:28,933 --> 00:02:32,315
با پادشاه بگوی که در میدان نبرد چهها
دیدی، تا که از آن بِدَر آمدی
15
00:02:33,275 --> 00:02:34,735
بازارِ کارزار آشفته بود
16
00:02:35,362 --> 00:02:39,202
دو حریف بسانِ شناگرانی نفسبریده
به هم درآویختند و توان یکدیگر را فلج کردند
17
00:02:40,413 --> 00:02:42,083
مکدانلد سنگدل آنجا بود
18
00:02:42,292 --> 00:02:44,838
و الهۀ بخت، روسپیوار،
در آغوشِ آن شورشی
19
00:02:44,934 --> 00:02:46,836
به ستیزهجویی شومش روی خوش نشان میداد
20
00:02:47,469 --> 00:02:48,769
با این همه کارش زار بود،
21
00:02:49,055 --> 00:02:51,768
چرا که مکبث دلیر،
که بهراستی درخورِ این نام است…
22
00:02:52,061 --> 00:02:53,429
خندهزنان بر الهۀ بخت،
23
00:02:53,480 --> 00:02:56,618
با تیغ آختۀ خونفشانش،
چونان دستآموزِ جنگاوری،
24
00:02:56,672 --> 00:03:00,462
صف دشمن را بشکست
تا با آن بندۀ سیَهرو رویاروی شود
25
00:03:01,453 --> 00:03:04,249
و بی درود و بدرود،
26
00:03:04,458 --> 00:03:07,339
تیغ در وی نهاد،
و از ناف تا چانهاش را دَرید،
27
00:03:07,865 --> 00:03:09,885
و سرش را بر کنگرههای ما نهاد
28
00:03:10,220 --> 00:03:11,764
درود بر تو عموزادۀ دلاور،
29
00:03:11,965 --> 00:03:12,967
جوانمردِ ارجمند!
30
00:03:13,026 --> 00:03:14,979
آن دَم که داد به دستِ دلیری
31
00:03:15,029 --> 00:03:17,775
پیادگان مزدور تیزپا را
ناگزیر از گریز کرده بود…
32
00:03:19,342 --> 00:03:20,612
پادشاه نروژ فرصت یافت
33
00:03:21,000 --> 00:03:21,978
که با سلاحهایی رخشان،
34
00:03:22,028 --> 00:03:25,337
و مردانی تازهنفس،
آهنگ هجومی دیگر کند
35
00:03:25,456 --> 00:03:28,461
این کار سرداران ما،
مکبث و بنکوو، را نهراساند؟
36
00:03:28,874 --> 00:03:30,043
چرا،
37
00:03:31,759 --> 00:03:33,513
چون هراسی که گنجشک در دل شاهین،
38
00:03:34,055 --> 00:03:35,642
و خرگوش در دل شیر افکنَد
39
00:03:36,355 --> 00:03:39,758
پس ایشان همچون آتشباری با دوچندان بار
بر دشمن آتشی باریدند چهارچندان
40
00:03:39,816 --> 00:03:41,110
مرا دیگر جان در بدن نیست…
41
00:03:43,487 --> 00:03:45,338
زخمهایم به فریادخواهی دهان گشودهاند
42
00:03:49,710 --> 00:03:50,861
پادشاه در پناه خدا باد!
43
00:03:51,839 --> 00:03:53,926
زِ کجا آیی، سپهسالار ارجمند؟
44
00:03:54,040 --> 00:03:55,971
پادشاه بزرگ، از فایف، آنجا که
45
00:03:56,264 --> 00:04:00,179
بیرقهای نروژی فلک را به باد سُخره گرفته،
و عرق سردِ رعب بر جبین ملت ما مینشانند
46
00:04:00,229 --> 00:04:01,648
آنجا پادشاه نروژ، خود
47
00:04:01,900 --> 00:04:03,486
با سپاهی گران،
48
00:04:04,154 --> 00:04:07,117
به دستِ یاری آن نابِکارترین خیانتکار،
49
00:04:07,284 --> 00:04:10,415
یعنی سپهسالار کودور،
کوس نبردی سهمگین را نواخته بود
50
00:04:11,409 --> 00:04:13,463
که مکبث و بنکوو،
51
00:04:13,513 --> 00:04:17,370
با جوشنِ رویین بر تن،
رو در روی وی ایستادند،
52
00:04:18,318 --> 00:04:21,177
تیغها آخته،
و بازوان در هم آویخته،
53
00:04:21,228 --> 00:04:24,233
سرِ سرکِشش را به بند آوردند؛ و سرانجام،
54
00:04:26,361 --> 00:04:27,738
پیروزی از آنِ ما شد
55
00:04:27,789 --> 00:04:29,117
خوش است!
56
00:04:29,785 --> 00:04:32,913
سپهسالار کودور را دیگر
مجال خیانت به مُراد ما نباشد؛
57
00:04:32,964 --> 00:04:35,385
آری -
بروید و فرمان مرگ بیامانش را اعلام دارید -
58
00:04:35,435 --> 00:04:36,359
گوش به فرمانام
59
00:04:36,409 --> 00:04:38,210
و مکبث را به مقامی که از آنِ وی بود…
60
00:04:39,048 --> 00:04:40,138
مفتخر سازید
61
00:05:14,247 --> 00:05:16,685
کجا بودی، خواهر؟
62
00:05:18,209 --> 00:05:19,712
مشغول گُرازکُشی
63
00:05:22,133 --> 00:05:23,219
خواهر،
64
00:05:24,171 --> 00:05:25,262
تو کجا بودی؟
65
00:05:27,559 --> 00:05:28,771
بنگر که چه دارم من
66
00:05:29,438 --> 00:05:31,609
نشانم دِه، نشانم ده
67
00:05:32,692 --> 00:05:35,617
بیا این شَست آن دریانورد
68
00:05:36,273 --> 00:05:38,916
آنکه در هنگام بازگشت،
کشتیاش بشکست
69
00:05:41,233 --> 00:05:42,003
صدای طبل،
70
00:05:42,798 --> 00:05:43,715
باش آگاه!
71
00:05:44,982 --> 00:05:46,473
مکبث میرسد از راه
72
00:05:47,514 --> 00:05:48,808
من…
73
00:05:49,751 --> 00:05:51,630
همچو موشِ بیدُم،
74
00:05:52,096 --> 00:05:55,904
بر سرِ غربال خواهم تاخت،
و خواهم ساخت کارش را، و خواهم ساخت
75
00:05:56,890 --> 00:06:00,371
چنان جانی زِ او گیرم…
که اُفتَد بیتوان و تاب
76
00:06:01,794 --> 00:06:02,583
و ننشیند…
77
00:06:03,377 --> 00:06:05,297
…به زیرِ خیمهگاهِ پلکهایش خواب
78
00:06:05,446 --> 00:06:11,434
شبان، روزان،
به نفرین زیست خواهد خسته و نالان
79
00:06:12,211 --> 00:06:16,026
شبانی هفت، نُهنُه بار،
80
00:06:16,471 --> 00:06:19,949
خسته و رنجور، نزار و زار
81
00:06:20,471 --> 00:06:23,824
خواهرانِ شوم جادوکار،
دست اَندر دست،
82
00:06:24,148 --> 00:06:27,073
تیزپیمایان خشکی و دریا،
83
00:06:27,420 --> 00:06:30,218
راه میپویند گرداگرد این دنیا،
84
00:06:30,353 --> 00:06:33,266
آن سه از من، این سه از تو
85
00:06:33,420 --> 00:06:35,773
هان سۀ دیگر، که سازد…
86
00:06:37,614 --> 00:06:38,382
…نُه
87
00:07:00,393 --> 00:07:01,276
خاموش!
88
00:07:02,691 --> 00:07:04,282
افسون کارگر گردید
89
00:07:09,770 --> 00:07:13,770
روزی… بدین زیبایی و زشتی را هرگز ندیدهام
90
00:07:15,338 --> 00:07:16,906
تا فورس چقدر مانده؟
91
00:07:22,400 --> 00:07:23,318
چیستند این موجودات،
92
00:07:23,368 --> 00:07:25,573
چنین ژولیده و چنین ژندهپوش،
93
00:07:25,624 --> 00:07:28,286
به زمینیان نمیمانند
و با این همه بر زمینند؟
94
00:07:28,973 --> 00:07:31,525
در قید حیاتید؟ چنان هستید که
بتوان از شما پرسشی کرد؟
95
00:07:33,128 --> 00:07:34,715
گَر میتوانید لب بگشایید
96
00:07:36,092 --> 00:07:36,927
چه هستید؟
97
00:07:39,199 --> 00:07:40,392
درود بر تو، مکبث!
98
00:07:41,496 --> 00:07:43,189
درود بر تو، اِی سپهسالار گلامز!
99
00:07:43,564 --> 00:07:45,241
درود بر تو، مکبث!
100
00:07:45,362 --> 00:07:48,198
درود بر تو، اِی سپهسالار گلامز!
101
00:07:50,013 --> 00:07:51,490
درود بر تو، مکبث!
102
00:07:52,731 --> 00:07:55,795
که زین پس پادشاه خواهی شد!
103
00:07:57,656 --> 00:08:00,763
بگویید که زادۀ پندارید،
یا همانید که مینمایید؟
104
00:08:01,495 --> 00:08:03,259
گَر شما را یارای آن است
که در زهدانِ زمان بنگرید،
105
00:08:03,309 --> 00:08:05,981
و بگویید که آبستنِ چه هست و چه نیست،
106
00:08:06,398 --> 00:08:07,217
پس با من سخن گویید؛
107
00:08:07,267 --> 00:08:09,841
با منی که نه چشمی بر مهرِ شما دارم،
و نه از کینتان بیم
108
00:08:09,891 --> 00:08:12,284
ای کِهتر از مکبث و مِهتر از او
109
00:08:13,164 --> 00:08:14,288
نه به نیکبختی او،
110
00:08:15,707 --> 00:08:17,409
و با این همه بَسی نیکبختتر از او
111
00:08:18,425 --> 00:08:20,505
نوادگانت به پادشاهی خواهند رسید،
112
00:08:21,343 --> 00:08:22,763
بیآنکه خود پادشاه شوی
113
00:08:24,474 --> 00:08:27,015
درود بر شما، مکبث و بنکوو!
114
00:08:27,080 --> 00:08:27,981
بنکوو…
115
00:08:28,607 --> 00:08:29,818
و مکبث…
116
00:08:31,799 --> 00:08:33,241
درود!
117
00:08:37,746 --> 00:08:40,448
بمانید، اِی کمگویان،
پیشگویی ناتمام خود را پایان دهید
118
00:08:41,799 --> 00:08:43,461
خود واقفم که سپهسالار گلامز ام
119
00:08:43,527 --> 00:08:44,902
لیک، سپهسالار کودور چرا؟
120
00:08:45,071 --> 00:08:46,432
سپهسالار کودور که در قید حیات است،
121
00:08:46,482 --> 00:08:50,607
و نیکمردیست کامروا،
پادشاهی را نیز در افق گمان خویشتن نمیبینم
122
00:08:51,090 --> 00:08:52,881
بگویید که این خبر شگفت از کجاست؟
123
00:08:52,932 --> 00:08:53,988
یا که چرا…
124
00:08:54,432 --> 00:08:58,336
در این بیابان بیآب و علف، راه را با
چنین درودهای پیشگویانهای بر ما بستهاید؟
125
00:09:12,306 --> 00:09:14,760
خاک را نیز همچون آب، حبابهاست،
126
00:09:14,969 --> 00:09:16,308
و اینان حبابهای خاکند
127
00:09:17,035 --> 00:09:18,367
کجا محو شدند؟
128
00:09:19,369 --> 00:09:22,541
آنچه تنآور مینمود،
نسیمی شد و بر باد برفت
129
00:09:23,388 --> 00:09:24,610
کاش مانده بودند!
130
00:09:41,229 --> 00:09:44,082
بهراستی موجوداتی که از آنان
سخن میگوییم، در اینجا بودند؟
131
00:09:44,416 --> 00:09:46,670
نکند ریشۀ عقل دُزدَک خوردهایم
132
00:09:46,720 --> 00:09:48,464
که عقل را در بَند میکند؟
133
00:09:49,670 --> 00:09:51,095
فرزندانت پادشاه خواهند شد
134
00:09:51,303 --> 00:09:52,556
تو پادشاه خواهی شد
135
00:09:53,043 --> 00:09:54,685
و نیز سپهسالار کودور
136
00:09:55,520 --> 00:09:56,689
مگر چنین نگفتند؟
137
00:09:58,766 --> 00:10:00,571
با همین آهنگ و همین واژگان
138
00:10:11,907 --> 00:10:17,912
« تراژدی مکبث »
139
00:10:19,387 --> 00:10:20,621
که وارد میشود؟
140
00:10:28,312 --> 00:10:32,862
مکبث، پادشاه مژدۀ پیروزیات را
در کمال شعف دریافت کرد،
141
00:10:32,988 --> 00:10:37,572
و چون از دلاوریات
در نبرد تنبهتن با سرکِشان آگاه گردید،
142
00:10:37,663 --> 00:10:40,793
شگفتیها و ستایشهایش
با یکدیگر در کشاکش شدند که
143
00:10:41,045 --> 00:10:42,422
کدامین را بهر تو به زبان آرد
144
00:10:42,472 --> 00:10:45,074
ما مأموریم تا سپاسهای سرورمان را
بر تو ارزانی داریم،
145
00:10:45,294 --> 00:10:48,050
و تو را به پیشگاهش بَریم،
نه که خود پاداشت دهیم
146
00:10:48,344 --> 00:10:52,198
پادشاه مرا فرمود که
به پایندانی سرافرازیِ بزرگتر،
147
00:10:53,126 --> 00:10:56,531
تو را از سویِ وی سپهسالار کودور بخوانم
148
00:10:57,812 --> 00:10:59,119
پس در این منصب نو،
149
00:10:59,454 --> 00:11:03,336
تو را درود، اِی سپهسالار کبیر،
150
00:11:04,113 --> 00:11:05,464
چرا که این عنوان از آن توست
151
00:11:06,676 --> 00:11:08,578
نکند شیطان هم بتواند حقیقت را بازگوید؟
152
00:11:08,783 --> 00:11:10,224
سپهسالار کودور زنده است
153
00:11:10,275 --> 00:11:12,186
چرا جامۀ عاریت بر من میپوشانید؟
154
00:11:12,237 --> 00:11:15,233
سپهسالار سابق کودور هنوز زنده است،
155
00:11:16,276 --> 00:11:19,366
اما جانش در گروی حُکمیست گران،
156
00:11:19,783 --> 00:11:21,785
و حقا که سزاوار جانسپردن است
157
00:11:22,468 --> 00:11:25,399
اینکه او نروژیان را همراهی،
158
00:11:25,585 --> 00:11:27,006
یا نهانی یاغیان را یاوری کرده،
159
00:11:27,056 --> 00:11:29,552
یا که دست در دست هر دو
160
00:11:29,882 --> 00:11:32,891
در پِی ویرانی کشور خویش بوده را، نمیدانم،
161
00:11:33,267 --> 00:11:38,151
لیک خیانتهایی بزرگ که خود بدان
اقرار کرده و به منصۀ اثبات رسیدهاند،
162
00:11:40,488 --> 00:11:41,810
وی را سرنگون کرده
163
00:11:51,217 --> 00:11:52,553
از زحمات شما سپاسگزارم
164
00:11:56,288 --> 00:11:58,022
سپهسالار گلامز و کودور!
165
00:11:59,316 --> 00:12:01,278
بزرگترین نوید هنوز در پِی است
166
00:12:02,049 --> 00:12:04,113
مگر امید نداری که فرزندانت پادشاه شوند؟
167
00:12:04,194 --> 00:12:06,040
پیشگویانی که مرا
سپهسالار کودور نامیدند،
168
00:12:06,090 --> 00:12:07,219
ایشان را نویدی کم زِ این ندادند
169
00:12:07,269 --> 00:12:08,555
چنانچه نویدشان صادق باشد،
170
00:12:09,460 --> 00:12:13,008
چهبسا بالاتر از سپهسالاری کودور،
آرزوی تاج و تخت را در تو برافروزد
171
00:12:13,811 --> 00:12:15,012
اما، شگفتا!
172
00:12:16,014 --> 00:12:18,816
بسا که کارگزارانِ پلیدی
حقایقی را با ما در میان میگذارند
173
00:12:19,394 --> 00:12:21,649
تا ما را به وادی هلاکت برانند؛
174
00:12:22,280 --> 00:12:24,197
زِ بهر فریفتنمان
حقایقی اندک را بازمیگویند،
175
00:12:24,247 --> 00:12:26,909
تا غَدارانه ما را
به وخیمترینِ مهالک کشانند
176
00:12:34,031 --> 00:12:37,345
این وسوسه از عالم غیب
نه بَد تواند بود و نه نیک
177
00:12:38,999 --> 00:12:41,395
گَر بد است،
چرا با حقیقتی آغاز شده و مرا
178
00:12:41,445 --> 00:12:44,400
نویدی از کامیابی بخشیده؟
من… سپهسالار کودور ام
179
00:12:48,349 --> 00:12:50,704
گر نیک است،
چرا دل به وسوسهای میسپارم
180
00:12:50,754 --> 00:12:52,788
که خیال هوسانگیزش
موی بر اندامم راست میکند،
181
00:12:52,838 --> 00:12:56,941
و چنان آشفتهام میسازد که قلب استوارم
بهرغم سرشتش، سر به دیوار دندههایم میکوبد؟
182
00:13:03,353 --> 00:13:05,815
بیمهای مشهود کجا و
خیالهای هولناک کجا!
183
00:13:06,859 --> 00:13:09,155
اندیشهام که جنایت در آن
هنور جز نقش خیالی نیست،
184
00:13:09,205 --> 00:13:13,288
چنان چهارستون تنم را میلرزاند که
هرگونه اقدام در گرداب حدس و گمان غرقه گردد،
185
00:13:14,235 --> 00:13:16,293
و هیچ چیز نیست، مگر آنچه که نیست
186
00:13:17,756 --> 00:13:19,560
گر دست تقدیر خواهد مرا
جامۀ پادشاهی بپوشاند،
187
00:13:19,610 --> 00:13:22,262
بیآنکه قدمی بردارم
تواند اورنگ پادشاهی بر فرقم نهد
188
00:13:26,854 --> 00:13:28,107
هر چه بادا باد،
189
00:13:29,902 --> 00:13:32,323
گذار زمان بر سختترین روز است
190
00:13:35,396 --> 00:13:37,548
«زنان طالعبین در روز پیروزی
به من برخوردند،
191
00:13:37,833 --> 00:13:39,756
و مرا خبر است بیچندوچون
192
00:13:39,807 --> 00:13:42,050
که اینان دانشی دارند
برتر زِ دانش بشری
193
00:13:42,842 --> 00:13:45,466
آنگاه که در آتش اشتیاق میسوختم
که از ایشان بیشتر پرسوجو کنم،
194
00:13:45,516 --> 00:13:48,353
دود شدند و در هوا ناپدید
195
00:13:49,075 --> 00:13:51,234
مبهوت بر جای مانده بودم که
196
00:13:51,284 --> 00:13:55,575
پیکهای پادشاه در رسیدند و به نامِ
سپهسالار کودور مرا درود فرستادند،
197
00:13:56,151 --> 00:13:58,864
به همان لقبی که زین پیش
خواهران جادوگر مرا درود گفته،
198
00:13:58,923 --> 00:14:01,461
و سپس با اشارت به آینده
چنین گفته بودند:
199
00:14:01,511 --> 00:14:04,049
«درود بر تو که پادشاه خواهی شد!»
200
00:14:06,887 --> 00:14:10,645
نیک دیدم تا این را با تو، عزیزترین شریکم
در بزرگی، در میان گذارم،
201
00:14:10,937 --> 00:14:13,356
تا از نوید بزرگیِ خویش بیخبر نباشی
202
00:14:13,407 --> 00:14:16,489
و بدان سبب زِ شادمانیاش بیبهره نمانی
203
00:14:18,242 --> 00:14:20,371
این راز را در دل نگاهدار، خدانگهدارت»
204
00:14:26,090 --> 00:14:27,677
تویی سپهسالار گلامز
205
00:14:28,078 --> 00:14:29,388
و کودور؛
206
00:14:29,973 --> 00:14:32,227
و به مقام موعود خود خواهی رسید
207
00:14:33,922 --> 00:14:35,608
لیکن از نهاد تو بیم دارم؛
208
00:14:36,318 --> 00:14:38,781
چرا که آنچنان از شیر مهر بشری سرشار است
209
00:14:38,872 --> 00:14:40,674
که بعید است راه میانبُر در پیش گیرد
210
00:14:42,412 --> 00:14:43,539
تو خواهان بزرگی هستی،
211
00:14:43,916 --> 00:14:45,486
از بلندپروازی نیز بَری نیستی،
212
00:14:45,537 --> 00:14:48,117
لیک از شرارتی که میبایست
آن را یاری دهد، بینصیبی
213
00:14:49,843 --> 00:14:53,392
آنچه را سخت خواهانی،
پارسایانه خواهانی؛
214
00:14:53,935 --> 00:14:55,104
از نیرنگ روی برگردانی،
215
00:14:55,154 --> 00:14:57,775
اما پیروزی بهناحق را خواهانی
216
00:15:03,056 --> 00:15:04,996
بشتاب و به اینجا بیا،
217
00:15:06,416 --> 00:15:09,130
تا شور و شرِّ خویش را در گوش تو ریزم،
218
00:15:09,629 --> 00:15:12,176
و به نیروی سخنان خویش، بادافره آنچه
219
00:15:12,227 --> 00:15:15,224
که تو را از حلقۀ زَرین دور میکند، باشم
220
00:15:36,127 --> 00:15:38,392
سپهسالار کودور را اعدام کردید؟
221
00:15:38,640 --> 00:15:39,686
اعلیحضرتا،
222
00:15:40,646 --> 00:15:42,848
من با کسی که مرگش را
به چشم دیده سخن گفتهام،
223
00:15:43,319 --> 00:15:46,867
وی گفت که محکوم آشکارا
خیانتهای خود را بر زبان آورده،
224
00:15:47,451 --> 00:15:49,330
و از عالیجناب بخشایش طلبیده،
225
00:15:49,481 --> 00:15:51,428
و از کردۀ خود سخت پشیمان بوده
226
00:15:51,502 --> 00:15:55,216
هیچ چیزش در زندگی برازندهتر از راهی
که گاهِ وداع در پیش گرفت، نبود
227
00:15:55,382 --> 00:15:59,307
بسان کسی جان سپرد
که نیک آموخته باشد
228
00:15:59,357 --> 00:16:01,645
که با مرگ گرانبهاترین چیزش را…
229
00:16:01,853 --> 00:16:03,606
همچون پیشزی بیبها دور افکنَد
230
00:16:04,107 --> 00:16:07,989
شگردی نیست که با آن بتوان
راز ضمیر را در چهره خواند
231
00:16:09,810 --> 00:16:11,120
وی نیکمردی بود…
232
00:16:12,055 --> 00:16:14,794
که من بِدو پشتگرمی تمام داشتم
233
00:16:17,508 --> 00:16:19,177
پسرعموی گرانقدر،
234
00:16:20,233 --> 00:16:23,142
در عذاب بودم که هنوز
تو را سپاس نگزاردهام
235
00:16:24,649 --> 00:16:26,109
مرا جز این چه مانده است که بگویم،
236
00:16:26,159 --> 00:16:28,946
من چه در پای تو ریزم
که سزای تو بُوَد
237
00:16:29,105 --> 00:16:32,452
بالاترین پاداش مرا همین ایفای خدمت
و صداقتیست که بر گردن دارم
238
00:16:33,078 --> 00:16:34,330
قدمت فرخنده باد!
239
00:16:36,529 --> 00:16:38,463
تو نهال نوکاشتۀ منی،
240
00:16:38,989 --> 00:16:41,218
و خواهم کوشید تا
چنان که باید برومند شوی
241
00:16:44,333 --> 00:16:45,602
بنکووی نجیب،
242
00:16:46,186 --> 00:16:48,296
که تو نیز کم از مکبث نیستی،
243
00:16:48,347 --> 00:16:50,862
و کم زِ او نشایی،
بیا تا تو را در آغوش کِشانم
244
00:16:51,281 --> 00:16:52,781
و بر قلب فشارم
245
00:16:53,116 --> 00:16:55,495
مرا گر برومندی باشد،
آن بَرْ از آنِ شماست
246
00:16:55,587 --> 00:16:58,125
شادیهای بیشمارم که از سرشاری
در پوست نمیگنجند،
247
00:16:58,175 --> 00:17:00,927
سرِ آن دارند که در میان
اشکهای اندوهبار پناهگاهی جویند
248
00:17:05,126 --> 00:17:06,019
پسران،
249
00:17:06,812 --> 00:17:07,684
خویشان،
250
00:17:08,148 --> 00:17:08,978
سپهسالاران،
251
00:17:09,815 --> 00:17:11,692
و شما که مرا نزیکترین کسانید،
252
00:17:11,804 --> 00:17:14,092
بدانید که من مِهین فرزند خویش را
253
00:17:14,272 --> 00:17:16,034
به جانشینی برمیگزینم،
254
00:17:17,186 --> 00:17:18,085
یعنی مالکوم،
255
00:17:18,413 --> 00:17:19,999
و او را زین پس
256
00:17:20,568 --> 00:17:21,961
شاهزادۀ کامبرلند میخوانم؛
257
00:17:22,545 --> 00:17:25,977
افتخاری که تنها وی را خلعت نمیپوشاند،
258
00:17:27,809 --> 00:17:30,602
بلکه نشانهای بلندپایگی چون ستارگانی
259
00:17:30,937 --> 00:17:33,400
بر تارکِ تمامی شایستگان خواهند درخشید
260
00:17:34,025 --> 00:17:35,355
زینجا به اینورنس برانیم،
261
00:17:35,599 --> 00:17:37,450
تا پیوند خود را با شما استوارتر سازیم
262
00:17:38,684 --> 00:17:41,637
من خود پیک پیشاهنگ شما خواهم شد
تا مژدۀ تشریففرماییتان را…
263
00:17:41,873 --> 00:17:46,474
به گوش همسرم رسانده، و شادمانیاش بخشم.
زین سبب، خاکسارانه رخصت میطلبم
264
00:17:46,590 --> 00:17:47,969
سپهسالار گرانقدر کودور!
265
00:17:48,323 --> 00:17:49,441
از پیِ او رویم،
266
00:17:49,492 --> 00:17:52,062
که میهماننوازیاش پیشاپیش شتافته است
تا به پیشباز ما آید
267
00:17:52,112 --> 00:17:53,447
چه خویشاوند بیهمتایی
268
00:17:54,439 --> 00:17:55,858
شاهزادۀ کامبرلند!
269
00:17:57,362 --> 00:17:59,377
این پلهایست بر سر راهم که یا میباید
270
00:17:59,428 --> 00:18:01,995
از آن به سر درغلتم،
یا از فرازش برجَهَم
271
00:18:02,746 --> 00:18:04,598
ای اختران، اخگرانِ خود را نهان دارید؛
272
00:18:05,328 --> 00:18:09,008
تا هیچ پرتویی را
به امیال تیره و نهانم راه مَباشد
273
00:18:09,926 --> 00:18:11,929
پادشاه امشب بدینجا میآید
274
00:18:12,598 --> 00:18:14,100
دیوانهای مگر!
275
00:18:14,555 --> 00:18:16,026
ارباب تو با او نیست؟
276
00:18:16,271 --> 00:18:18,025
با عرض شرمندگی، خبر درست است
277
00:18:18,165 --> 00:18:21,468
سپهسالار ما در راه است. یکی از
همرَدگان من خود را از او پیش انداخته
278
00:18:21,656 --> 00:18:23,034
گرامیاش دارید؛
279
00:18:23,811 --> 00:18:25,497
که خبرهای بزرگی آورده
280
00:18:30,172 --> 00:18:32,384
غُراب را چه آوای خراشیدهایست آنگاه
281
00:18:32,468 --> 00:18:36,810
که درآمدنِ شومانجامِ دانکن را به زیر
تیراندازخانۀ باروی من آواز میدهد
282
00:18:42,677 --> 00:18:45,558
اِی ارواح پاسدار اندیشههای مرگبار،
بشتابید،
283
00:18:46,710 --> 00:18:48,791
زنانگیام را باز گیرید،
284
00:18:50,377 --> 00:18:55,094
و وجودم را، از فرق سر تا نوک پا،
از هولناکترین سنگدلیها مملو سازید
285
00:18:56,471 --> 00:18:57,891
بر غلظت خونم بیفزایید
286
00:18:59,176 --> 00:19:01,773
و راه و روزنِ هر نرمدلی را بربندید،
287
00:19:02,257 --> 00:19:06,073
تا هیچ عذابِ وجدانی را توان آن مباشد
که عزم مرگبارم را بلرزاند،
288
00:19:06,409 --> 00:19:08,953
و میان عزم و اجرای آن قد بیفرازد!
289
00:19:10,774 --> 00:19:12,794
اِی کارسازان جنایت، هر جا که
290
00:19:13,514 --> 00:19:18,010
با تنهای ناپیدایتان چشم به راهِ
شرارتهای طبیعت نشستهاید،
291
00:19:19,264 --> 00:19:22,854
به پستانهای من درآیید
و شیرم را به زَهر بدل کنید
292
00:19:24,245 --> 00:19:25,793
فراز آی، اِی شب ظلمانی،
293
00:19:26,504 --> 00:19:29,033
و خود را در سیاهترین دودِ دوزخ فروپوش،
294
00:19:30,056 --> 00:19:32,783
تا خنجر بُرّای من زخمی را که
بر جای مینهد نبیند،
295
00:19:33,125 --> 00:19:37,590
و آسمان از گوشۀ پردۀ تاریکی مرا ننگرد
و فریاد برندارد که: «دست بِدار، دست بدار»
296
00:19:50,359 --> 00:19:52,041
سپهسالار بزرگ گلامز!
297
00:19:59,182 --> 00:20:00,685
سپهسالار ارجمند کودور!
298
00:20:02,816 --> 00:20:05,434
اِی بزرگتر زِ این دو
با مبارکبادهایِ آینده!
299
00:20:09,029 --> 00:20:12,381
نامههایت مرا بِدانسوی
لحظۀ بیخبری کنونی برد،
300
00:20:12,479 --> 00:20:15,578
و من در این دَم
تنها آینده را حس میکنم
301
00:20:16,227 --> 00:20:17,652
دلبند عزیزم،
302
00:20:25,392 --> 00:20:27,058
دانکن امشب به اینجا میآید
303
00:20:27,713 --> 00:20:28,978
کِی میرود؟
304
00:20:29,314 --> 00:20:31,024
فردا، خودش چنین خواست
305
00:20:31,173 --> 00:20:34,030
فردایی که خورشید هرگز نخواهد دید!
306
00:20:38,874 --> 00:20:40,666
سپهسالار من، چهرهات،
307
00:20:41,120 --> 00:20:43,822
بهمثابۀ کتابی ماند که در آن
چیزهای شگفتی میتوان خواند
308
00:20:44,934 --> 00:20:47,312
برای فریفتن زمانه،
همرنگ زمانه شو
309
00:20:48,169 --> 00:20:50,741
به چشم و دست و زبان
خوشآمدگوی باش
310
00:20:51,567 --> 00:20:54,701
چون گُل بهاری بیآزار بنمای،
لیک ماری باش در زیر آن
311
00:20:56,500 --> 00:20:58,459
کار آن کَس را که در راه است
میباید ساخت؛
312
00:20:58,509 --> 00:21:01,612
کارِ گرانِ امشب به من واگذار،
313
00:21:02,716 --> 00:21:05,201
که همۀ شبان و روزانِ آتیمان را
314
00:21:05,252 --> 00:21:08,602
قدرت و تسلطی شاهانه خواهد بخشید
315
00:21:17,227 --> 00:21:18,663
گشادهرو باش و بس
316
00:21:19,803 --> 00:21:22,012
کَجخُلقی نشانۀ ترس است
317
00:21:24,404 --> 00:21:25,801
دیگر کارها را به من واگذار
318
00:21:32,227 --> 00:21:33,879
این کاخ در چه جای دلکَشی بنا شده
319
00:21:34,735 --> 00:21:38,691
تنها هوای سبک و خوشاش
طرببخش جان ماست
320
00:21:40,562 --> 00:21:42,081
هر جا که این میهمان تابستانی،
321
00:21:42,324 --> 00:21:43,960
این پرستوی پرستشگاهنشین،
322
00:21:44,419 --> 00:21:46,506
آشیان زیبای خود را بنا نهد،
323
00:21:46,975 --> 00:21:49,471
هوا چون نسیم بهشتی
عطری دلانگیز به خود گیرد
324
00:21:50,182 --> 00:21:52,633
هیچ برآمدگی و فرورفتگی و
گوشه و کناری نیست که
325
00:21:52,684 --> 00:21:56,107
این پرنده بستر و
گاهوارۀ جوجهپرورش را نگسترده باشد
326
00:21:57,336 --> 00:22:01,159
دیدهام هر کجا که اینان بیشتر آمد و شد
و زاد و وَلَد کنند، هوا خوش است
327
00:22:01,472 --> 00:22:04,263
ببینید، ببینید،
بانوی میزبان گرانمایۀ ما!
328
00:22:04,654 --> 00:22:07,140
همۀ خدمتگزاران ما، یکایک
329
00:22:07,462 --> 00:22:09,258
گَر دوچندان و چهارچندان نیز میشد،
330
00:22:09,489 --> 00:22:13,257
در برابر افتخارات سترگ و بیکرانی
که اعلیحضرت سرایِ ما را
331
00:22:13,475 --> 00:22:15,853
از آن سرشار کرده،
بَس ساده و ناچیز میبود
332
00:22:16,159 --> 00:22:17,648
سپهسالار کودور کجاست؟
333
00:22:17,699 --> 00:22:20,515
ما پابهپا از پیِ او تاختیم
و بر آن بودیم که در رکاب وی باشیم؛
334
00:22:20,565 --> 00:22:21,656
لیک چابکسواری او،
335
00:22:21,707 --> 00:22:26,038
و عشق بزرگش، که چونان مهمیزش تیز است،
او را پیش از ما به کاشانهاش رساند
336
00:22:27,207 --> 00:22:30,213
میزبانِ نکورویِ والانژاد،
ما امشب را میهمان شماییم
337
00:22:30,398 --> 00:22:31,499
دست خویش را به من دهید
338
00:22:33,990 --> 00:22:35,557
مرا نزد میزبانم بَرید
339
00:22:42,278 --> 00:22:44,072
اگر باید این کار بشود…
340
00:22:44,843 --> 00:22:47,345
آن دَم که شدنیست،
میباید بیدرنگ دست به اجرایش زد
341
00:22:48,731 --> 00:22:52,389
اگر قتل همۀ عواقب را
به دام میکِشید، و با پایان کار او
342
00:22:52,440 --> 00:22:56,512
کامروایی به چنگ میآمد؛
گَر با همین ضربت کار یکسره میشد،
343
00:22:58,613 --> 00:22:59,518
همینجا،
344
00:23:01,858 --> 00:23:05,161
بر رویِ همین کرانه و پایابِ زمان
تمامیِ آخرت را با آن سودا میکردیم
345
00:23:08,560 --> 00:23:11,062
اما چنین امور را
همینجا نیز داوری هست،
346
00:23:11,113 --> 00:23:13,138
آن که سرمشقِ خونریزی دهد،
347
00:23:13,212 --> 00:23:16,930
همان سرمشق روزی گریبانش بگیرد
و وی را به همان بلا دچار سازد
348
00:23:17,643 --> 00:23:20,212
کَفِ یکسانبخشِ داد
جام شرابی را که به زهر آلودهایم،
349
00:23:20,262 --> 00:23:23,145
به کاممان میریزد
350
00:23:25,692 --> 00:23:27,443
اون اینجا از دو جهت آسودهخاطر است:
351
00:23:28,855 --> 00:23:32,959
نخست از این جهت که من خویشاوند اوی اَم و
رعیتِ وی، که هر دو نسبت را چنین کاری نشاید
352
00:23:34,196 --> 00:23:35,642
دو آنکه میزبان اوی اَم،
353
00:23:36,490 --> 00:23:38,440
و بر من است در به روی آن که
خیال کُشتنش را دارد بربَندم،
354
00:23:38,490 --> 00:23:40,261
نه که خود خنجر به دست گیرم
355
00:23:40,906 --> 00:23:43,918
جز اینها، این دانکن قدرتش را
چنان با نرمی به کار بُرده،
356
00:23:43,969 --> 00:23:46,120
و در مقام والای خویش
چنان به پاکدامنی زیسته،
357
00:23:47,451 --> 00:23:49,403
که نیکخوییهای وی
همچون فرشتگان به زبانِ صور
358
00:23:49,453 --> 00:23:52,317
از این کار شومِ شگرف،
از ستاندنِ جانش، فریادخواهی خواهند کرد؛
359
00:23:52,367 --> 00:23:55,623
و ترحم، بسان نوزادی عریان،
سوار بر گُردۀ تندباد،
360
00:23:55,674 --> 00:23:57,836
یا بر بال کروبیان آسمان، بر پشتِ…
361
00:23:58,044 --> 00:24:01,710
پیکهای ناپیدای هوا، این کردۀ هولناک را
چنان در دیدۀ آدمیان خواهد دمید،
362
00:24:01,761 --> 00:24:04,014
که دَمِ آن در اشک غرقه شود
363
00:24:06,129 --> 00:24:08,981
مرا مهمیزی نیست تا
به پهلوی عزمِ خویش فرو کوبم،
364
00:24:11,003 --> 00:24:12,447
جز بلندپروازیِ پرّانی،
365
00:24:12,498 --> 00:24:15,394
که چنان بلند بر زمین میپَرد
که از دگر سو به سر درمیغلتد
366
00:24:21,113 --> 00:24:22,298
خب! چه خبر؟
367
00:24:24,880 --> 00:24:26,131
دارد شامَش را تمام میکند
368
00:24:26,290 --> 00:24:27,611
سراغ مرا گرفته؟
369
00:24:28,059 --> 00:24:29,709
مگر نمیدانستی؟
370
00:24:31,273 --> 00:24:33,107
در این کار از این پیشتر نخواهیم رفت
371
00:24:33,159 --> 00:24:34,723
او تازه مرا جاه بخشیده،
و مردم از هر صنفی
372
00:24:34,773 --> 00:24:36,928
مرا به زیور زرینِ
رایِ نیکوی خویش آراستهاند،
373
00:24:36,978 --> 00:24:39,872
که تا در اوج درخشندگیاند
میباید به خود زنم،
374
00:24:40,827 --> 00:24:43,533
نه آنکه چنین زود دورِشان افکنم
375
00:24:44,353 --> 00:24:46,928
امیدی که به ردایش درآمده بودی،
مگر مست بود؟
376
00:24:46,978 --> 00:24:48,088
یا زان پس به خواب رفته؟
377
00:24:48,138 --> 00:24:51,190
و کنون چشم گشوده تا رنگ و رو باخته
در بیپرواییهای خود بنگرد؟
378
00:24:51,530 --> 00:24:53,882
زین پس عشقت را نیز
همچو امیدت ناپایدار میپندارم
379
00:24:56,659 --> 00:25:01,037
مگر بیم داری که در کردار و دلبهدریازدن
همان باشی که در وقت آرزویی؟
380
00:25:01,580 --> 00:25:04,961
تو هم خواهانِ داشتن آن چیزی
که زیبِ زندگیش میشماری، و هم بر آنی
381
00:25:05,235 --> 00:25:07,374
که چون بزدلان با ارجی که
خود بر خویشتن مینهی،
382
00:25:07,424 --> 00:25:09,592
روزگار بگذرانی،
همچون آن گربۀ مسکینی که گوید:
383
00:25:09,642 --> 00:25:13,227
- «ماهی خوشست، اما کو دلِ به آب زدن؟»
- تمنا میکنم، آرام باش
384
00:25:14,479 --> 00:25:16,817
من دلِ آنچه را که
از دست مرد برآید، دارم؛
385
00:25:17,171 --> 00:25:19,023
لیک آنکه را دلی بالاتر باشد، مرد نیست
386
00:25:19,274 --> 00:25:22,243
پس کدامین جانور تو را واداشت
که عزم خود بر من فاش سازی؟
387
00:25:23,203 --> 00:25:25,792
اگر دلِ آن را داشته باشی، مَردی؛
388
00:25:26,164 --> 00:25:29,716
و هر چه از آنچه بودی فراتر روی،
مَردتر خواهی بود
389
00:25:31,004 --> 00:25:32,220
من به فرزند شیر دادهام،
390
00:25:32,670 --> 00:25:35,822
و میدانم عشق به کودکی که دهان
بر پستانم میگذارد، چه دلپذیر است
391
00:25:36,354 --> 00:25:39,093
با این همه، گر من همچنان
که تو در این کار سوگند خوردهای،
392
00:25:39,143 --> 00:25:42,573
بر قتل فرزندم سوگند خورده باشم، همان دَم
که به رویم لبخند میزند، نوک سینهام را
393
00:25:42,623 --> 00:25:45,803
از میان آروارههای بیدندانش برون کِشم
و مغزش را در هم کوبم
394
00:25:46,838 --> 00:25:47,840
اگر ناکام شویم چه؟
395
00:25:48,279 --> 00:25:49,397
ناکام شویم؟
396
00:25:50,397 --> 00:25:53,969
همت استوار دار تا کامروا گردیم
397
00:25:55,138 --> 00:25:56,765
دانکن که به خواب رود…
398
00:25:57,267 --> 00:26:00,440
که سفر دشوار امروزش وی را
در خوابی عمیق غرقه خواهد ساخت
399
00:26:00,882 --> 00:26:04,699
با دو پردهدارش چنان شرابخواری
و نوشانوشی به راه اندازم…
400
00:26:05,045 --> 00:26:08,539
که حافظه، این پاسدار مغز،
در سرشان بخار،
401
00:26:08,997 --> 00:26:11,293
و مخزن خِرَدشان انبیقی ساده بیش مباشد
402
00:26:11,795 --> 00:26:15,969
آنگاه که تنِ شرابآکندشان مُردهوار
در خوابی خوکانه فرو رود،
403
00:26:17,195 --> 00:26:20,770
من و تو با آن دانکن بینگاهبان
چه نتوانیم کرد؟
404
00:26:21,563 --> 00:26:23,633
و بر آن افسرانی که اسفنجوار در خود
405
00:26:23,684 --> 00:26:26,448
شراب کِشیدهاند،
چه تهمتها که نتوانیم نهاد؟
406
00:26:29,817 --> 00:26:31,779
جز پسر مزای،
407
00:26:32,584 --> 00:26:36,048
که سرشتِ ناترست را
جز نرینهآوردن نشاید
408
00:26:39,476 --> 00:26:40,680
چون آن دو نگهبان خوابزدۀ اتاقش را
409
00:26:40,730 --> 00:26:43,563
با خون بیالاییم و
خنجرهای خودشان را به کار گیریم،
410
00:26:43,615 --> 00:26:46,103
همگان نخواهند پذیرفت
که جنایت کار آنان است؟
411
00:26:46,401 --> 00:26:47,809
آنگاه که فغانهای دردناک برآریم،
412
00:26:47,859 --> 00:26:50,951
و بر پیکر بیجانش مویه کنیم،
چه کَس جز این باور تواند کرد؟
413
00:26:53,491 --> 00:26:54,708
بر عزم خویش استوارم،
414
00:26:56,253 --> 00:26:58,675
و اندام به اندامم را همچو زهِ کمان
از پِی این کارِ گران میکِشم
415
00:26:58,725 --> 00:27:01,177
دست به کار شو و
و با فریباترین نمایش بر زمانه بخند
416
00:27:01,763 --> 00:27:04,716
چهرِ دروغین میباید آنچه را که
قلب دروغزن میداند، نهان کند
417
00:27:27,340 --> 00:27:28,313
ماه فرو شده
418
00:27:28,777 --> 00:27:29,941
صدای زنگ ساعت را نشنیدم
419
00:27:30,108 --> 00:27:31,610
ماه نیمهشب فرو میشود
420
00:27:32,038 --> 00:27:33,939
به گمانم دیرتر از آن باشد، پدر بزرگوار
421
00:27:35,140 --> 00:27:35,940
بیا،
422
00:27:36,745 --> 00:27:37,664
شمشیر مرا بگیر
423
00:27:42,484 --> 00:27:44,235
امشب آسمان هم تنگچشمی به خرج داده؛
424
00:27:44,802 --> 00:27:46,305
شمعهایش همه فرو مُردهاند
425
00:27:47,307 --> 00:27:50,646
چیزی به سنگینی سُرب بر دلم افتاده،
و خوابم نمیبَرد
426
00:27:52,864 --> 00:27:53,764
اِی خداوندان رحمت،
427
00:27:53,814 --> 00:27:57,967
به زنجیر کِشید این اندیشههای دوزخی را که
طبیعت به وقت آسایش در به رویشان میگشاید!
428
00:28:01,272 --> 00:28:02,126
شمشیرم را بده
429
00:28:02,177 --> 00:28:03,378
- که آنجاست؟
- دوست
430
00:28:05,208 --> 00:28:06,551
سرورم، هنوز نخفتهاید؟
431
00:28:07,018 --> 00:28:08,062
پادشاه در بستر است
432
00:28:08,981 --> 00:28:11,123
امشب به طرز بیسابقهای شادمان است، و…
433
00:28:11,276 --> 00:28:13,572
مردان شما را عطایای گران فرستاده
434
00:28:14,866 --> 00:28:17,790
از آن رو که آمادگی نبود، ارادۀ ما را
کاری سزاوار زِ دست برنیامد،
435
00:28:17,840 --> 00:28:19,341
وگرنه چهها که نمیکرد
436
00:28:19,536 --> 00:28:20,537
همه چیز روبهراه است
437
00:28:21,130 --> 00:28:24,050
دیشب آن سه خواهر جادوگر را
به خواب دیدم؛
438
00:28:25,954 --> 00:28:27,724
حقیقتی را با تو در میان گذاشتند
439
00:28:29,877 --> 00:28:31,228
من دیگر به ایشان نمیاندیشم
440
00:28:31,554 --> 00:28:32,354
با این همه،
441
00:28:32,759 --> 00:28:35,139
اگر موافق باشی،
هنگامی که فرصتی مناسب…
442
00:28:35,419 --> 00:28:39,058
به دست آید، در آن باب
چند کلمه گفتوگو توانیم کرد
443
00:28:39,913 --> 00:28:41,514
هر گاه که فراغتی یافتی، آمادهام
444
00:28:43,242 --> 00:28:44,543
در این میان، خوش بیاسایید!
445
00:28:45,674 --> 00:28:47,152
سپاس، سرورم. همچنین!
446
00:28:50,918 --> 00:28:53,244
برو به بانویت بگو که
چون شراب من آماده گشت،
447
00:28:53,295 --> 00:28:54,733
زنگ را به صدا درآورد
448
00:29:11,510 --> 00:29:14,144
آیا این خنجریست پیش چشمام،
449
00:29:15,754 --> 00:29:17,359
و دستهاش مرا میخواند؟
450
00:29:21,683 --> 00:29:22,509
بیا،
451
00:29:24,789 --> 00:29:25,938
به چنگم درآی
452
00:29:30,609 --> 00:29:32,762
به چنگم نیستی،
و باز به چشمِ منی
453
00:29:35,366 --> 00:29:36,618
اِی رؤیای شوم،
454
00:29:36,994 --> 00:29:39,817
به چشم درآیی، اما به چنگ نه؟
455
00:29:41,429 --> 00:29:44,063
یا خنجری هستی خیالین،
456
00:29:44,157 --> 00:29:47,915
آفریدهای دروغین،
زادۀ ذهنی تبزده؟
457
00:29:50,086 --> 00:29:51,548
لیک تو را،
458
00:29:53,192 --> 00:29:57,350
بسان خنجری که کنون زِ نیام برکِشم،
بساویدنی میبینم
459
00:30:00,221 --> 00:30:02,477
تو مرا به همان راهی رَهنمایی
که بودمش رهسپار،
460
00:30:02,528 --> 00:30:04,572
و بدان سلاحی که بودمش دستبهکار
461
00:30:05,699 --> 00:30:08,173
چشمان من یا بازیچۀ حواسماند،
462
00:30:08,224 --> 00:30:10,082
یا از همۀ آنها بیدارتر
463
00:30:12,368 --> 00:30:13,756
کماکان میبینمت،
464
00:30:14,674 --> 00:30:17,437
بر تیغ و دستهات چکههای خونیست
465
00:30:17,488 --> 00:30:19,058
که زین پیش نبود
466
00:30:20,776 --> 00:30:22,481
چنین چیزی در کار نیست
467
00:30:23,090 --> 00:30:26,243
این همان کار خونبار است که خود را
در مقابل دیدگانم چنین میآراید
468
00:30:27,219 --> 00:30:31,154
اِی زمین آسودۀ استوار، تو نیز مَشنو
که گامهای من به کدامین سو روانند،
469
00:30:31,205 --> 00:30:34,378
مباد که سنگهایت زبان به
یاوهدرایی بگشایند و بگویند به کجایم
470
00:30:34,921 --> 00:30:35,921
میروم،
471
00:30:36,308 --> 00:30:37,425
و کار صورت میگیرد
472
00:30:38,302 --> 00:30:39,763
زنگ مرا میخواند
473
00:30:40,682 --> 00:30:42,810
دانکن، بدان گوش مدار، کاین…
474
00:30:43,869 --> 00:30:45,721
آوای ناقوس عزاییست که تو را به بهشت…
475
00:30:48,195 --> 00:30:49,322
…یا دوزخ میخواند
476
00:31:56,790 --> 00:31:57,990
گوش بسپارید!
477
00:31:59,899 --> 00:32:00,915
خاموش!
478
00:32:03,754 --> 00:32:05,590
نالۀ جغد بود،
479
00:32:06,028 --> 00:32:09,139
نالۀ آن جارچیِ شوم،
که دهشتبارترین «شب خوش» را گوید
480
00:32:11,035 --> 00:32:12,562
او در کار است
481
00:32:14,941 --> 00:32:18,197
آنچه آنان را مست کرده،
مرا جسارت بخشیده
482
00:32:19,190 --> 00:32:21,787
آنچه آنان را فروخوابانده، مرا برافروخته
483
00:32:23,028 --> 00:32:24,601
درها گشودهاند،
484
00:32:25,200 --> 00:32:29,073
و خادمانِ سیاهمستِ سرایْ خرناسکشان
وظیفۀ خود را به سخره میگیرند
485
00:32:29,227 --> 00:32:30,450
آمین!
486
00:32:32,140 --> 00:32:33,926
در جامهایشان چندان دارو ریختهام،
487
00:32:33,977 --> 00:32:38,486
که هستی و نیستی بر سرِ
مرگ و زندگیشان در کشاکشند،
488
00:32:49,074 --> 00:32:50,052
های!
489
00:32:52,342 --> 00:32:54,600
بیمِ آن دارم که برخاسته باشند،
و کار صورت نپذیرفته باشد
490
00:32:54,650 --> 00:32:57,097
سوءقصد است که ما را
تباه میسازد، نه جنایت
491
00:32:57,833 --> 00:32:58,584
گوش بسپارید!
492
00:32:59,005 --> 00:33:01,820
خنجرهایشان را از نیام برکشیدم؛
باید یافته باشدِشان
493
00:33:04,808 --> 00:33:06,246
شوهرم!
494
00:33:08,327 --> 00:33:09,627
کارش را ساختم
495
00:33:10,629 --> 00:33:12,131
صدایی نشنیدی؟
496
00:33:12,465 --> 00:33:14,010
- کِی؟
- هماکنون
497
00:33:14,379 --> 00:33:16,013
- وقتی پایین میآمدم؟
- آری
498
00:33:19,656 --> 00:33:22,276
چه منظرۀ غمانگیزی
499
00:33:22,930 --> 00:33:25,782
چه حرف ابلهانهای، کدام منظرۀ غمانگیز؟
500
00:33:27,896 --> 00:33:30,562
یکی در خواب خندید، و دیگری
بانگ برآورد: «جنایت!»
501
00:33:30,613 --> 00:33:33,566
چنان که یکدیگر را از خواب پراندند.
من ایستادم و گوش فرا دادم
502
00:33:33,755 --> 00:33:36,536
اما دعایشان را خواندند و
باز به خواب رفتند
503
00:33:36,587 --> 00:33:38,514
- خادمان در یک اتاقند
- یکی فریاد زد:
504
00:33:39,516 --> 00:33:40,727
«بارالها، به ما رحم کن!»
505
00:33:41,799 --> 00:33:44,735
و دیگری گفت: «آمین»
گویی مرا با این دستان خونریز دیده بودند
506
00:33:44,785 --> 00:33:46,697
هراسشان به گوشم رسید و
آن دَم که گفتند: «بارالها، به ما رحم کن»
507
00:33:46,747 --> 00:33:47,948
مرا یارای آمینگفتن نبود
508
00:33:47,998 --> 00:33:49,165
این همه سخت در اندیشهاش مباش
509
00:33:49,215 --> 00:33:52,582
اما چرا «آمین» بر زبانم نیامد؟
سخت نیازمند آمرزش بودم،
510
00:33:53,257 --> 00:33:54,785
و «آمین» در گلویم فروماند
511
00:33:54,836 --> 00:33:57,925
نباید اینسان بدین چیزها اندیشید، وگرنه…
512
00:33:58,605 --> 00:33:59,888
…ما را دیوانه میکنند
513
00:34:00,239 --> 00:34:02,768
به گمانم صدایی شنیدم که بانگ میزد:
«دیگر مخُسبید!
514
00:34:03,890 --> 00:34:05,523
مکبث دست به خونِ خواب بُرده»
515
00:34:05,797 --> 00:34:06,984
خواب بیگناه،
516
00:34:07,441 --> 00:34:10,574
خوابی که گره از
کلاف سردرگم محنت میگشاید،
517
00:34:10,787 --> 00:34:12,620
خوابی که مرگِ زندگی هر روزه است،
518
00:34:13,391 --> 00:34:14,874
گرمابۀ کار دردناک،
519
00:34:15,291 --> 00:34:16,794
مرهم جانهای زخمخورده،
520
00:34:17,715 --> 00:34:20,849
دومین پُرسِ طبیعت سترگ،
و بهین خورشخوان در بزم زندگی!
521
00:34:20,917 --> 00:34:22,359
- چه میگویی؟
- صدا همچنان بر همۀ ساکنان سرا
522
00:34:22,409 --> 00:34:24,033
بانگ میآورد: «دیگر مخُسبید.
523
00:34:24,084 --> 00:34:28,037
سپهسالار گلامز خونِ خواب را ریخته، پس
سپهسالار کودور دگر رنگ خواب را نخواهد دید.
524
00:34:30,920 --> 00:34:32,726
مکبث دیگر روی خواب را نخواهد دید»
525
00:34:33,261 --> 00:34:35,036
که بود که چنین فریاد میزد؟
526
00:34:35,520 --> 00:34:36,690
آه، اِی سپهسالار گرانقدر،
527
00:34:36,740 --> 00:34:40,922
با کاویدن این اندیشههای دیوانهوار
نیروی خود را تباه سازی
528
00:34:41,257 --> 00:34:44,359
قدری آب بیاب، و دستت را
از این شاهد ناپاک بشوی
529
00:34:47,073 --> 00:34:49,272
چرا این خنجرها را بازآوردهای؟
530
00:34:49,578 --> 00:34:50,583
باید همانجا باشند
531
00:34:50,634 --> 00:34:52,419
به جای خود بازشان گردان،
و خادمان خفته را…
532
00:34:52,469 --> 00:34:54,064
- به خون بیالای
- دیگر نخواهم رفت
533
00:34:54,114 --> 00:34:56,952
از اندیشیدن به کردهام بیمناکم؛
چه رسد به بازدیدنش
534
00:34:57,062 --> 00:34:59,039
اِی سستنهاد!
535
00:34:59,291 --> 00:35:00,543
جنجرها را به من دِه
536
00:35:01,731 --> 00:35:03,673
خفتگان و مُردگان نقشهایی بر دیوارند
537
00:35:04,075 --> 00:35:06,596
دیدگانِ کودک است که
از نقش شیطان میهراسد
538
00:35:07,439 --> 00:35:11,242
با خون وی روی خادمان را گلگون خواهم کرد.
چرا که این گناه باید دامنگیرشان شود
539
00:35:11,566 --> 00:35:13,068
دستهایم همرنگ دستان توست،
540
00:35:13,271 --> 00:35:15,321
لیک شرمم آید که دلی
چنان لرزان داشته باشم
541
00:35:24,080 --> 00:35:25,715
کدامین در را میکوبند؟
542
00:35:28,055 --> 00:35:30,766
مرا چه شده که هر صدایی میهراساندم؟
543
00:35:32,437 --> 00:35:33,814
این دستها چیست؟
544
00:35:33,980 --> 00:35:36,860
آه، که چشمانم را زِ چشم خانه برمیکَنند
545
00:35:38,579 --> 00:35:42,711
آیا تمامی اقیانوس بیکرانِ نپتون
این خون را از دستانم تواند شست؟
546
00:35:43,081 --> 00:35:48,217
نه، این دستان من است که
دریاهای بیشمار را خونرنگ،
547
00:35:48,268 --> 00:35:50,761
و هر سبز را سرخگون کُنَد
548
00:35:55,771 --> 00:35:58,974
همان بِه که دیگر خویشتن را بازنشناسم،
تا اینکه به کردهام بیندیشم
549
00:35:59,085 --> 00:36:01,187
با در کوفتنِ خویش دانکن را از خواب برانگیز
550
00:36:02,409 --> 00:36:03,703
کاش میتوانستی
551
00:36:18,318 --> 00:36:20,526
چه در زدنی!
552
00:36:29,208 --> 00:36:31,546
گر مَردی دربان دوزخ بود،
553
00:36:31,768 --> 00:36:33,759
هر دَم کلیدگرداندن پیرش میکرد
554
00:36:36,197 --> 00:36:37,135
بکوب، بکوب!
555
00:36:37,290 --> 00:36:40,229
تو را به جانِ ابلیس بگو کیستی؟
556
00:36:40,926 --> 00:36:45,271
لابد دهقانیست که که در انتظارِ
محصولی فراوان، خود را به دار آویخته
557
00:36:45,322 --> 00:36:48,620
بفرما تو،
اینجا خیسِ عرق میشوی
558
00:36:50,495 --> 00:36:53,379
بکوب، بکوب! این شیادیست زبانباز،
559
00:36:53,600 --> 00:36:56,843
که با هزار قَسَم کفههای ترازو را
سبک و سنگین میکرده، اما…
560
00:36:56,971 --> 00:36:58,673
نتوانسته با زبانبازی به بهشت برود
561
00:36:59,724 --> 00:37:01,519
بفرما تو، زبانباز
562
00:37:02,355 --> 00:37:04,692
بکوب، بکوب! کیستی؟
563
00:37:04,811 --> 00:37:09,193
هان، این خیاط انگلیسیست که آمده تا از
پارچۀ شلوار چسبان فرانسوی هم کِش برود
564
00:37:09,244 --> 00:37:12,748
بفرما، خیاط.
اینجا میتوانی اتویات را گرم کنی
565
00:37:15,342 --> 00:37:17,048
بکوب، بکوب!
ولکُن نیست
566
00:37:18,516 --> 00:37:21,939
اما جهنم که بدین سردی نیست
567
00:37:22,331 --> 00:37:24,333
دگر میباید این دربانیِ شیطانی را ول کنم
568
00:37:24,562 --> 00:37:25,564
آمدم!
569
00:37:27,760 --> 00:37:29,496
تمنا میکنم انعام دربان را فراموش مکنید
570
00:37:29,546 --> 00:37:31,290
رفیق، مگر دیشب دیر هنگام به بستر رفتی
571
00:37:31,340 --> 00:37:33,038
- که تا نیمروز خفتهای؟
- راستش، آقا،
572
00:37:33,088 --> 00:37:34,730
تا خروسخوان دوم بادهخواری کردیم
573
00:37:34,780 --> 00:37:37,044
و ارباب، مِیْ موجبات سه چیز را فراهم آرد
574
00:37:37,230 --> 00:37:41,511
- کدامین سه چیز؟
- سرخیِ بینی، خواب و شاش
575
00:37:41,972 --> 00:37:45,031
راستی، قربان،
شهوت را هم بیدار میکند و هم نمیکند
576
00:37:45,082 --> 00:37:48,428
یعنی هوس را بیدار میکند،
اما آلت را میخواباند
577
00:37:48,479 --> 00:37:52,198
بنابراین، میتوان گفت که میگُساریِ بسیار
شهوت را میفریبد
578
00:37:52,249 --> 00:37:53,385
هم پدیدش میآورد، هم در همش میشکند؛
579
00:37:53,435 --> 00:37:55,233
برش میانگیزد و تباهش میکند؛
580
00:37:55,284 --> 00:37:57,194
هم به او دل میدهد،
هم توی دلش را خالی میکند؛
581
00:37:57,244 --> 00:37:58,835
هم برپایش میدارد،
582
00:37:59,070 --> 00:38:01,120
و هم واژگونش میسازد
583
00:38:04,616 --> 00:38:05,680
سرانجام،
584
00:38:05,970 --> 00:38:07,521
با زبانبازی به خواب میکشاندش،
585
00:38:07,853 --> 00:38:09,187
و همینکه خوب گولش زد،
586
00:38:10,332 --> 00:38:11,191
رهایش میکند
587
00:38:11,600 --> 00:38:14,072
به زعمم بادهخواری
دوش تو را خوش فریفته
588
00:38:19,779 --> 00:38:20,788
روز هر دو بخیر
589
00:38:25,259 --> 00:38:27,429
پادشاه برنخاسته، سپهسالار گرانقدر؟
590
00:38:28,660 --> 00:38:29,559
هنوز نه
591
00:38:30,772 --> 00:38:32,621
مرا فرموده بود که پگاه
به دیدارش آیم
592
00:38:32,672 --> 00:38:35,027
کمی هم… دیر کردهام
593
00:38:38,389 --> 00:38:39,790
جسارت میورزم و صدایش میکنم
594
00:38:40,897 --> 00:38:42,549
آیا پادشاه امروز از اینجا میرود؟
595
00:38:43,971 --> 00:38:45,807
آری، چنین اراده کرده
596
00:38:47,036 --> 00:38:48,850
پریشانشبی بود
597
00:38:52,479 --> 00:38:55,181
آنجا که ما خفته بویم،
باد دودهنجهایمان را واژگون ساخت،
598
00:38:56,411 --> 00:38:57,454
و گویند که
599
00:38:58,041 --> 00:39:00,212
در هوا آوای شِکوه شنیدهاند؛
600
00:39:00,548 --> 00:39:02,400
شیونهای شگفت مرگ،
601
00:39:03,043 --> 00:39:06,683
نداهایی که با آهنگی دهشتزا
از غوغاهایی سهمناک و حوداثی اندوهبار
602
00:39:06,734 --> 00:39:10,594
خبر میدادهاند که تخمشان به تازگی در
زهدان زمانۀ فاجعهبار کاشته شده
603
00:39:11,034 --> 00:39:12,306
مرغِ شب…
604
00:39:12,480 --> 00:39:14,979
- اعلیحضرت؟
- …همه شب فغان کرد
605
00:39:15,753 --> 00:39:17,942
برخی گویند که زمین نیز تب داشته،
606
00:39:19,221 --> 00:39:20,321
و میلرزیده
607
00:39:22,684 --> 00:39:23,911
ناخوششبی بود
608
00:39:24,444 --> 00:39:25,470
وحشتا،
609
00:39:26,086 --> 00:39:27,033
وحشتا،
610
00:39:27,540 --> 00:39:28,618
وحشتا!
611
00:39:29,204 --> 00:39:31,976
زبان و دل را یارای آن نیست
که تو را دریابند و بخوانند!
612
00:39:32,027 --> 00:39:35,013
- چه شده؟
- آشفتگی دست به شاهکارش زده
613
00:39:35,224 --> 00:39:38,865
جنایتی بَس حرمتشکن دست به
آستان مبارکِ سرورمان بُرده
614
00:39:38,916 --> 00:39:40,701
و گوهر جانِ آستان را از آن ربوده!
615
00:39:40,752 --> 00:39:42,380
- پادشاه را میگویی؟
- به اتاق پای نهید،
616
00:39:42,430 --> 00:39:45,523
و با دیدن گورگونی دیگر، بینایی خویش را
زایل کنید. از من سخنگفتن مخواهید. خود
617
00:39:45,573 --> 00:39:47,078
بنگرید و بگویید
618
00:39:47,175 --> 00:39:49,166
برخیزید، برخیزید!
619
00:39:49,625 --> 00:39:51,170
زنگِ خطر را به فریاد آرید
620
00:39:52,768 --> 00:39:54,426
قتل و خیانت!
621
00:39:54,477 --> 00:39:57,849
چنان برخیزید که گویی از گور برخاستهاید،
و شبحوار گام بردارید،
622
00:39:57,900 --> 00:39:59,902
تا با این هول رویارو شوید!
623
00:40:02,944 --> 00:40:06,407
بنکوو و دانلبین!
مالکوم! برخیزید!
624
00:40:07,378 --> 00:40:10,644
برخیزید، برخیزید،
و سیمای رستاخیز را ببینید!
625
00:40:11,824 --> 00:40:14,274
مالکوم! بنکوو!
626
00:40:16,644 --> 00:40:18,805
چه خوشروزگاری به سر بُرده بودم،
627
00:40:20,568 --> 00:40:22,479
گر ساعتی پیش ازین مُرده بودم،
628
00:40:24,477 --> 00:40:25,675
زیرا ازین دَم
629
00:40:26,027 --> 00:40:28,991
دیگر چه سود از زیستن در این جهان فانی.
همه چیز بازیچه است
630
00:40:29,042 --> 00:40:30,103
چه شده است،
631
00:40:30,306 --> 00:40:32,840
که بانگ شیپوری چنین هولناک
خفتگان سرای را به یکجا فرا میخواند؟
632
00:40:32,890 --> 00:40:34,727
نکونامی و نیکرفتاری مُرده است
633
00:40:35,012 --> 00:40:37,440
- لب بگشایید، بگویید!
- جامِ زندگی به ته رسیده،
634
00:40:38,410 --> 00:40:41,990
و جز دُرد چه مانده که این
تک ساغر بدان نازد
635
00:40:42,112 --> 00:40:42,950
بنکوو،
636
00:40:43,504 --> 00:40:44,369
بنکوو،
637
00:40:44,955 --> 00:40:48,628
- پادشاهمان را کُشتهاند!
- چه مصیبتی، فُسوس!
638
00:40:48,880 --> 00:40:50,631
چه؟ در سرای ما؟
639
00:40:50,798 --> 00:40:52,254
هولناک است، هر جا که باشد
640
00:40:52,510 --> 00:40:54,180
- چه مصیبتی رخ نموده؟
- زندهاید،
641
00:40:54,506 --> 00:40:55,599
و از آن بیخبرید
642
00:40:56,320 --> 00:40:58,395
مظهر، منشأ
643
00:40:59,205 --> 00:41:03,029
و چشمۀ خونتان باز ایستاده،
و سرچشمۀ آن خشکیده
644
00:41:04,014 --> 00:41:05,075
پدرتان…
645
00:41:06,570 --> 00:41:07,514
…به قتل رسیده
646
00:41:11,802 --> 00:41:12,811
به دست که؟
647
00:41:12,936 --> 00:41:15,386
گویا نگهبانان خوابگاهش
دست بدین کار زدهاند
648
00:41:16,197 --> 00:41:19,101
دست و رویشان همه آغشته به خون بود
649
00:41:19,504 --> 00:41:22,858
با این همه پشیمانم از خشم خویش
که چرا جانشان را ستاندم
650
00:41:24,150 --> 00:41:25,985
- چرا؟
- چرا چنین کردی؟
651
00:41:29,333 --> 00:41:31,916
کیست که بتواند در آنِ واحد
652
00:41:33,055 --> 00:41:37,468
حیران و فرزانه، آرام و آشفته،
بی طرف و پایبندِ پیمان باشد؟
653
00:41:38,106 --> 00:41:39,097
هیچکس
654
00:41:40,999 --> 00:41:45,604
یورش عشق سرکِشم
عقل درنگکار را از میدان بدر کرد
655
00:41:45,658 --> 00:41:46,611
دانکن…
656
00:41:47,396 --> 00:41:48,406
…اینجا فتاده بود،
657
00:41:49,804 --> 00:41:52,956
پوست سیمگون وی به
خون زرگونش مرصع گشته،
658
00:41:53,894 --> 00:41:55,270
و زخمهای دهانگشودهاش
659
00:41:55,340 --> 00:41:59,092
گویی هر یک دهانهای بود
برای فرورفتنِ تباهی در تن،
660
00:41:59,570 --> 00:42:01,263
و آنک، قاتلانش،
661
00:42:01,909 --> 00:42:04,227
آغشته بودند به رنگ جنایتشان،
662
00:42:04,848 --> 00:42:07,358
و لختههای خون بهمثابۀ غلافی سهمگین…
663
00:42:07,679 --> 00:42:08,880
خنجرهایشان را پوشیده بود
664
00:42:09,538 --> 00:42:12,284
کیست که دلی را پرمهر باشد،
665
00:42:14,223 --> 00:42:15,373
و دلش برابر زِ مهر
666
00:42:15,608 --> 00:42:16,626
توانا…
667
00:42:17,774 --> 00:42:19,214
و باز بتواند دست بدارد؟
668
00:42:21,204 --> 00:42:22,387
بانو را دریابید
669
00:42:23,221 --> 00:42:25,090
و چون این تنهای شکنندۀ عریان را،
670
00:42:25,141 --> 00:42:27,393
که به بادی رنجور میشوند، پوشاندیم،
گِرد آییم،
671
00:42:27,998 --> 00:42:31,001
و این حادثۀ خونین را وارسی کنیم،
تا بیشتر بدان آگاه گردیم
672
00:42:41,630 --> 00:42:43,182
چرا ما مُهرِ خَموشی بر لب زنیم؛
673
00:42:43,676 --> 00:42:45,680
دعوی این سخنان بیش از همه ما را سِزَد
674
00:42:45,767 --> 00:42:46,849
باید گریخت
675
00:42:47,694 --> 00:42:50,324
- هنوز وقت اشکریختن ما فرا نرسیده
- بیا آنان را به خود واگذاریم
676
00:42:50,374 --> 00:42:53,885
نمایش غمخواری به دروغ کاریست
که مرد دَغَل به آسانی میتواند
677
00:42:54,352 --> 00:42:56,575
- من به انگلستان میروم
- من نیز به ایرلند
678
00:42:57,558 --> 00:43:00,207
اگر سرنوشتمان را از هم جدا نماییم،
هر دو ایمنتریم
679
00:43:00,624 --> 00:43:01,626
اینجا،
680
00:43:03,251 --> 00:43:05,175
در لبخندِ مردمان خنجرهاست
681
00:43:05,258 --> 00:43:07,049
و هر که با ما همخونتر،
به ریختن خونمان نزدیکتر
682
00:43:07,099 --> 00:43:09,850
تیر جانستانی که از شست رها شده،
هنوز در اوج است،
683
00:43:09,991 --> 00:43:12,021
و همان بِه که زِ آماجگاهش به دور باشیم
684
00:43:12,157 --> 00:43:13,273
پس بر زین نشینیم،
685
00:43:13,603 --> 00:43:15,903
و در بندِ بدرود نباشیم و تازان رویم
686
00:43:54,819 --> 00:43:56,479
مکداف نیکدل میآید
687
00:44:05,184 --> 00:44:06,999
سرورا، از کار جهان چه خبر؟
688
00:44:08,412 --> 00:44:10,714
آیا کسی میداند عاملِ
این جنایت بس خونین کیست؟
689
00:44:11,303 --> 00:44:13,218
آنان که مکبث از دم تیغشان گذراند
690
00:44:13,511 --> 00:44:14,889
افسوس!
691
00:44:15,650 --> 00:44:18,186
- سودشان زین کار چه بوده؟
- خب، اغوا شده بودند
692
00:44:19,051 --> 00:44:21,191
دو پسر پادشاه، مالکوم و دانلبین،
693
00:44:21,242 --> 00:44:23,195
روی نهان کرده و گریختهاند، و…
694
00:44:23,246 --> 00:44:25,408
این امر آنان را
آماجِ بدگمانیها قرار میدهد
695
00:44:25,706 --> 00:44:30,042
پس قریب به یقین
تاج و تخت از آنِ مکبث میشود
696
00:44:30,820 --> 00:44:31,921
پادشاهیاش اعلام گشته،
697
00:44:32,134 --> 00:44:34,236
و برای تاجگذاری به سوی دانسِنین روانه شده
698
00:44:34,300 --> 00:44:35,551
تو نیز به دانسنین میروی؟
699
00:44:36,606 --> 00:44:38,808
نه، عمو زاده، من آهنگ فایف کردهام
700
00:44:40,046 --> 00:44:40,854
خب…
701
00:44:43,698 --> 00:44:44,611
من بدان جا میروم
702
00:44:45,261 --> 00:44:46,949
امید که کارها آنجا روبهراه باشد
703
00:44:47,256 --> 00:44:48,057
بدرود!
704
00:44:49,774 --> 00:44:52,927
مبادا که جامههای کهن ما بر تنمان
آسودهتر از جامههای نو باشد!
705
00:44:57,656 --> 00:45:00,432
♪ آن که یک جو عقلکی دارد ♪
706
00:45:01,377 --> 00:45:04,272
♪ چه باران و چه باد آید ♪
707
00:45:05,108 --> 00:45:09,533
♪ باید با قضا و بخت خود سازد ♪
708
00:45:10,963 --> 00:45:15,752
♪ گرچه باران یکنفس بارَد ♪
709
00:45:30,923 --> 00:45:33,745
هفتاد سال را نیک بهخاطر دارم،
710
00:45:34,829 --> 00:45:37,501
و در این دوران
711
00:45:38,231 --> 00:45:39,672
ساعاتی هراسانگیز،
712
00:45:40,373 --> 00:45:41,801
و چیزهایی شگفت دیدهام
713
00:45:43,055 --> 00:45:44,890
اما آنها همه در برابرِ…
714
00:45:46,175 --> 00:45:48,439
این شب فلاکتبار به هیچ میمانند
715
00:45:48,879 --> 00:45:51,235
اِی پدر عزیز،
716
00:45:53,040 --> 00:45:54,867
میبینی که سپهر
717
00:45:54,994 --> 00:45:57,840
برآشفته از کردار آدمی،
718
00:45:57,956 --> 00:46:00,076
نمایش خونبارش را بیمِ توفان میدهد
719
00:46:00,127 --> 00:46:01,922
بنا به ساعت اکنون روز است،
720
00:46:03,025 --> 00:46:06,222
حال آنکه تاریکی شب
چراغِ گردانِ فلک را کُشته است
721
00:46:07,717 --> 00:46:08,936
از چیرگیِ…
722
00:46:09,422 --> 00:46:10,647
…شب است،
723
00:46:10,923 --> 00:46:13,360
یا شرمگینی روز…
724
00:46:13,676 --> 00:46:16,356
که ظلمتْ رویِ زمین را در گور میدارد،
725
00:46:16,407 --> 00:46:18,091
آنگاه که روشنایی جانانه میباید
بر رویش بوسه زند؟
726
00:46:18,141 --> 00:46:21,250
این به مانند کاری که صورت گرفت،
خلاف طبیعت است
727
00:46:24,270 --> 00:46:25,800
همین سهشنبه،
728
00:46:26,343 --> 00:46:29,463
شاهینی پُرغرور پَر گرفته بود که
729
00:46:29,514 --> 00:46:32,646
جغدی موشگیر بر وی تاخت
و در خاکش نهفت
730
00:46:33,357 --> 00:46:35,277
و امری مسَلم و بس شگفت پیش آمد:
731
00:46:35,890 --> 00:46:38,825
اسبهای دانکن، آن زیبایان تیزتک
732
00:46:39,408 --> 00:46:41,325
آن گوهران رخشان نژاد خویش،
733
00:46:41,489 --> 00:46:43,207
از نو وحشی شدند،
734
00:46:43,381 --> 00:46:45,211
درِ آخورهایشان را بشکستند،
735
00:46:45,336 --> 00:46:47,465
رو در گریز نهادند،
736
00:46:47,619 --> 00:46:52,726
و چنانکه گویی عزم جنگ با آدمیان دارند،
سر به سرکِشی برداشتند
737
00:46:58,238 --> 00:47:00,364
آوردهاند که یکدیگر را دریدهاند
738
00:47:39,415 --> 00:47:40,524
تو اینک
739
00:47:42,604 --> 00:47:43,487
پادشاه،
740
00:47:44,395 --> 00:47:45,366
سپهسالار کودور،
741
00:47:46,561 --> 00:47:47,570
سپهسالار گلامز،
742
00:47:49,924 --> 00:47:52,296
هستی، چنان که
زنان طالعبین نویدت داده بودند
743
00:47:55,208 --> 00:47:58,211
لیک مبادا برای رسیدن به مقصود
دست به پلیدترینِ کارها زده باشی
744
00:48:00,894 --> 00:48:03,798
با این حال گفته بودند که
پادشاهی به فرزندانت نخواهد رسید،
745
00:48:03,849 --> 00:48:08,409
بلکه من سردودمان و نیایِ
پادشاهان بسیار خواهم بود
746
00:48:09,378 --> 00:48:11,039
گَر از دهانشان سخن راست برون آید…
747
00:48:12,466 --> 00:48:14,059
چنان که گفتههایشان در حق تو، مکبث،
748
00:48:14,109 --> 00:48:15,547
چنین درخشان از کار درآمده…
749
00:48:18,041 --> 00:48:20,891
و اگر در حق تو نیکی کرده،
و حقایق را گفته باشند،
750
00:48:21,614 --> 00:48:24,123
چرا لوحهخوان سرنوشت من نیز مباشند
751
00:48:25,891 --> 00:48:27,277
و از امید لبریزم نکنند؟
752
00:48:30,457 --> 00:48:31,660
لیک، بس است، دَم دَرکِش
753
00:48:48,268 --> 00:48:50,527
این هم بزرگترین میهمان ما
754
00:48:51,645 --> 00:48:53,046
اگر او را از یاد برده بودیم،
755
00:48:53,147 --> 00:48:57,040
جای او در جشن بزرگ ما خالی میبود
و جشن نه چنان میبود که باید
756
00:48:57,305 --> 00:49:01,130
امشب خوانی شکوهمند گستردهایم، سرورا
و درخواست حضور را دارم
757
00:49:01,967 --> 00:49:03,768
امروز پس از نیمروز قصد سواری دارید؟
758
00:49:04,212 --> 00:49:05,220
آری، سرورم
759
00:49:05,275 --> 00:49:07,307
و گرنه دلمان میخواست
از رای و نظر نیکوی شما که
760
00:49:07,357 --> 00:49:11,160
هم استوار است و هم پربرکت، در شورای امروز
بهره گیریم اما…
761
00:49:11,559 --> 00:49:13,011
اینکار را به فردا میافکنیم.
762
00:49:13,587 --> 00:49:14,697
خیلی دور میروی؟
763
00:49:15,032 --> 00:49:17,202
سرورم، چندان دور که از اکنون تا شامگاه
764
00:49:17,410 --> 00:49:18,704
زمان را پر کند
765
00:49:19,061 --> 00:49:20,423
و اگر اسبم به خوبی نرود،
766
00:49:20,482 --> 00:49:22,546
میبایست یکی دو ساعت از تاریکی شب را
767
00:49:22,828 --> 00:49:24,423
وام بستانم
768
00:49:26,418 --> 00:49:27,519
جشن ما را از یاد مبرید
769
00:49:28,092 --> 00:49:29,225
هرگز، سرورم
770
00:49:29,413 --> 00:49:32,667
شنیدیم که عموزادگان خونخوارِ ما
در انگلستان و ایرلند پناه گرفتهاند
771
00:49:32,717 --> 00:49:34,902
و به پدرکشی سنگدلانۀ خود اعتراف نمیکنند
772
00:49:35,473 --> 00:49:36,613
اما این بماند برای فردا که
773
00:49:36,663 --> 00:49:39,536
بررسی کارهای کشور
به ما هر دو سخت نیازمند است
774
00:49:39,640 --> 00:49:40,841
.اکنون بر اسب بپر
بدرود
775
00:49:41,176 --> 00:49:42,477
تا شبانگاه که بازگردی
776
00:49:47,053 --> 00:49:48,343
فلیانس نیز با شما میآید؟
777
00:49:53,411 --> 00:49:54,355
آری، سرورم
778
00:49:54,513 --> 00:49:56,860
اسبانتان چالاک و سختپای باد
779
00:49:57,577 --> 00:49:59,529
شما را به پشت ایشان میسپارم
780
00:50:02,512 --> 00:50:03,312
بدرود
781
00:50:09,472 --> 00:50:11,053
آن کسان در آستانِ مایند؟
782
00:50:12,388 --> 00:50:14,643
آری، سرورم
783
00:50:21,447 --> 00:50:23,451
دیروز نبود که با هم گفتوگو کردیم؟
784
00:50:24,024 --> 00:50:25,755
- آری
- همچنان است که پادشاه میفرمایند
785
00:50:25,805 --> 00:50:28,502
باری، در گفتههای من درَنگیدید؟
786
00:50:31,108 --> 00:50:32,802
بدانید که این بنکوو بود
787
00:50:33,991 --> 00:50:35,306
که در روزگاران گذشته
788
00:50:36,071 --> 00:50:38,145
شما را چنان سیهروز میداشت
789
00:50:38,196 --> 00:50:40,398
و شما گناه آن را
به پای مای بیگناه مینوشتید
790
00:50:40,835 --> 00:50:42,728
در آخرین گفتوگومان این نکته را
بر شما باز نمودم
791
00:50:42,778 --> 00:50:44,950
بر شما اثبات نمودم که چگونه
792
00:50:45,162 --> 00:50:48,665
بازیچۀ دست شدید و لگدمال
و کدام ابزارها در کار بود و کدام دست
793
00:50:48,797 --> 00:50:51,730
و هزار چیز دیگر که
هر سبکمغز کمخرد دیگری را
794
00:50:51,837 --> 00:50:53,465
نیز قانع میکند که
795
00:50:53,618 --> 00:50:55,554
«بگوید: «اینها همه کار بنکوو بوده
796
00:50:55,928 --> 00:50:57,432
ما را از این مسئله آگاه کردید
797
00:50:57,699 --> 00:50:59,519
چنین کردم و بیش از این
798
00:50:59,625 --> 00:51:01,732
که سر همین نکته دوباره گرد هم آمدیم
799
00:51:03,541 --> 00:51:07,967
آیا در نهاد خویش چندان شکیبایی میبینید که
از اینها درگذرید؟
800
00:51:10,204 --> 00:51:11,499
آیا چنان…
801
00:51:12,105 --> 00:51:14,839
انجیلپرستید که…
802
00:51:15,263 --> 00:51:16,797
این بزرگوار و فرزندانش را دعای خیر گویید…
803
00:51:16,847 --> 00:51:19,049
با اینکه دست ستمکارش شما را
بر لبۀ گور کشانده
804
00:51:19,134 --> 00:51:20,874
و کسانتان را برای همیشه
به خاک سیاه نشانده؟
805
00:51:20,924 --> 00:51:22,479
ما مَردیم، سرورم
806
00:51:22,567 --> 00:51:24,983
آری، در دفتر آمار شما نیز
مرد به شمار میروید
807
00:51:25,279 --> 00:51:30,535
اما اگر شما را نیز در دفتر مردانگی جاییست
و نه پستترین جا، بگویید تا
808
00:51:30,586 --> 00:51:32,446
من با دلتان از کاری دم زنم که
809
00:51:32,497 --> 00:51:34,834
به انجامرساندنش دشمنتان را
از میان برمیدارد
810
00:51:35,086 --> 00:51:36,588
من درک میکنم، سرورم
811
00:51:37,079 --> 00:51:40,345
مَنی که از کژرفتاریها و ستمگریهای جهان
چنان جانم به لب رسیده
812
00:51:40,624 --> 00:51:41,642
که مرا از در افتادن با آن…
813
00:51:41,692 --> 00:51:43,976
- باکی نیست
- من نیز چنینم
814
00:51:44,311 --> 00:51:46,022
چنان از شوربختیها فرسودهام…
815
00:51:46,173 --> 00:51:50,227
و با بخت دست به گریبان که حاضرم زندگیام را
در هر فرصتی قمار کنم تا یا بهبودش بخشم
816
00:51:50,685 --> 00:51:51,741
یا عطایش را به لقایش
817
00:51:53,766 --> 00:51:56,083
هر دو بدانید که بنکوو دشمنتان بوده
818
00:51:59,270 --> 00:52:00,356
چنین است، سرورم
819
00:52:01,351 --> 00:52:02,386
چنان که دشمن من نیز
820
00:52:03,375 --> 00:52:06,269
و چنان دشمنی که هر دم از زندگانیاش
821
00:52:06,441 --> 00:52:09,148
تیغیست بر رگ من
822
00:52:09,866 --> 00:52:13,065
و گرچه توانایی آن دارم که به چنگال قدرت خویش
او را از پیش چشم بردارم
823
00:52:13,115 --> 00:52:15,317
و با ارادهام آنرا تحقق بخشم،
چنین نباید کنم
824
00:52:15,730 --> 00:52:18,584
و از اینروست که به یه یاری شما دل بستهام
825
00:52:19,444 --> 00:52:21,797
تا به چند دلیل بیچون و چند
826
00:52:22,090 --> 00:52:23,591
کار را از چشم مردم پوشیده دارم
827
00:52:23,893 --> 00:52:26,515
سرورم، ما گوش به فرمان شماییم
828
00:52:26,678 --> 00:52:30,272
- تا پای جان…
- برق غیرت از شما میتابد
829
00:52:30,430 --> 00:52:31,702
این کار میباید امشب پایان گیرد
830
00:52:31,752 --> 00:52:33,862
و دور از کاخ انجام گیرد
از یاد نرود که…
831
00:52:34,136 --> 00:52:36,401
گردی از ماجرا نمیباید در دامن من نشیند
و برای آنکه…
832
00:52:36,451 --> 00:52:39,247
هیچ ناهمواری در کار نمانده باشد،
833
00:52:40,798 --> 00:52:42,252
فلیانس، پسرش نیز…
834
00:52:42,707 --> 00:52:45,091
میباید در آن شب تار
به همان سرنوشت دچار آید
835
00:52:47,555 --> 00:52:49,182
ما بر این کار عزم کردیم، سرورم
836
00:52:53,150 --> 00:52:54,651
حال عزم به عزیمت کنید
837
00:53:12,164 --> 00:53:13,466
بنکوو از دربار رفته است؟
838
00:53:13,628 --> 00:53:16,191
آری، بانوی من.
اما شب دوباره باز میگردد
839
00:53:23,039 --> 00:53:24,248
سرورم، چگونهاید؟
840
00:53:26,439 --> 00:53:27,838
چرا گوشه گرفتهاید
841
00:53:28,535 --> 00:53:31,219
و با اندوهبارترین خیالها همنشین شدهاید
842
00:53:32,141 --> 00:53:36,161
و غرقِ اندیشههایی هستید که میباید با
مرگ کسانی که آماجشان بودند، مرده باشند؟
843
00:53:36,206 --> 00:53:38,480
آنچه را که هیچ چارهای نباشد
باید از یاد برد
844
00:53:38,531 --> 00:53:40,319
گذشته دیگر گذشته
845
00:53:41,672 --> 00:53:44,745
ما مار را زخم زدهایم اما نکشتهایم
846
00:53:46,254 --> 00:53:47,959
زخمش التیام مییابد
و باز همان خواهد شد که بود
847
00:53:48,009 --> 00:53:51,799
و همان دندان همچنان
در کمین شرارت ناتوانمان خواهد نشست
848
00:53:53,400 --> 00:53:57,010
پیوستن به کاروان کسانی که در طلب آسودگی خویش
به مُلک آسایش روانهشان کردیم
849
00:53:57,060 --> 00:54:00,483
بـِه از زیستن با شکنجۀ جان
در آسیمگی بیپایان
850
00:54:02,660 --> 00:54:04,073
دانکن در گور خویش خفته است
851
00:54:04,301 --> 00:54:07,078
چه خوشخوابیِ از پیِ تب پُر تابِ زندگی
852
00:54:08,407 --> 00:54:11,377
خیانت آنچه میتوانست کرد
دیگر نه پولاد، نه زهر…
853
00:54:11,428 --> 00:54:14,342
نه بدخواهیِ خودی، نه لشکر بیگانه
و نه هیچی…
854
00:54:15,383 --> 00:54:16,688
…در وی کارگر نیست
855
00:54:16,852 --> 00:54:19,518
آرام باش، سرورم
856
00:54:20,105 --> 00:54:21,772
این چهرۀ دژم را خرم کن
857
00:54:22,536 --> 00:54:25,488
امشب را در میان میهمانان خویش
خندان و خوشرو باش
858
00:54:28,120 --> 00:54:30,997
آه، همسر عزیز، سرم کژدُمزار است
859
00:54:32,350 --> 00:54:35,631
میدانی که بنکوو و پسرش فلیانس زندهاند
860
00:54:36,103 --> 00:54:38,335
در پادشاهی طبعِ او چیزی فرمانرواست که
861
00:54:38,386 --> 00:54:41,016
از آن میباید هراسید
و آن دلیری بسیارِ اوست
862
00:54:43,031 --> 00:54:45,733
و با آن پُردلی وی را خردیست
863
00:54:45,784 --> 00:54:47,937
راهنمای دلیری او به اقدام با پروا
864
00:54:47,988 --> 00:54:51,202
تنها از اوست که بیمی
به دل دارم…
865
00:54:51,272 --> 00:54:53,582
باید این ماجرا را رها کنی
866
00:54:55,620 --> 00:54:56,921
او به خواهران پرخاش کرد
867
00:54:57,504 --> 00:55:01,258
هنگامی که نخست، نام پادشاهی بر من نهادند
و ایشان را فرمود تا با او سخن گویند
868
00:55:01,672 --> 00:55:02,515
آنگاه…
869
00:55:02,736 --> 00:55:07,399
آنان پیشگویانه وی را به نام پدرِ دودمانی از پادشاهان
درود فرستادند
870
00:55:07,560 --> 00:55:10,197
بر سر من افسری نهادند بیبر
871
00:55:10,313 --> 00:55:12,576
و در دستم دستوارهای سترون
872
00:55:12,826 --> 00:55:15,428
تا دستی که از تبارِ من نباشد،
آنرا از چنگم بهدر برد
873
00:55:15,614 --> 00:55:17,668
پسری از من جانشین من نباشد
اگر چنین باشد،
874
00:55:18,673 --> 00:55:21,258
پس من در راه فرزندان بنکوو
ذهنم را آشفته ساختم
875
00:55:21,783 --> 00:55:23,847
و خون دانکن نازنین را ریختهام
876
00:55:23,919 --> 00:55:26,952
و زهر دُژکامی به جامِ آسایش خویش کردهام؟
877
00:55:27,100 --> 00:55:30,359
و گوهر جاوید جان خویش را
به کف دشمن انسان سپردهام
878
00:55:30,410 --> 00:55:32,321
تا ایشان را به پادشاهی برسانم
879
00:55:33,973 --> 00:55:37,372
نوادگان بنکوو را پادشاه کنم!
880
00:55:37,774 --> 00:55:40,336
اما طبیعت
که ایشان را سند جاودانگی نداده است
881
00:55:40,393 --> 00:55:41,505
همچنان امیدی باقیست
882
00:55:43,120 --> 00:55:44,672
میتوان ایشان را از پای در آورد
883
00:55:45,116 --> 00:55:46,389
پس غم مدار
884
00:55:48,393 --> 00:55:49,478
پیش از آنکه
885
00:55:49,925 --> 00:55:51,691
شبپره در شبستان پرسهای زند
886
00:55:52,419 --> 00:55:56,649
و زنجرۀ پولکبال به ندای خداوندِ سیهکار جادوان
با زنجیرۀ خوابآور آوایاش
887
00:55:56,930 --> 00:55:58,537
زنگولۀ خمیازهکش شب را به صدا در آورد،
888
00:55:58,578 --> 00:56:00,958
کاری کرده خواهد شد که دلها را بلرزاند
889
00:56:02,405 --> 00:56:03,671
چه خواهد شد؟
890
00:56:04,477 --> 00:56:06,677
در پی دانستناش نباش، نازنین
891
00:56:07,707 --> 00:56:09,308
که چون کرده شد، بر آن آفرین گویی
892
00:56:11,716 --> 00:56:12,896
بیا، ای شب دیدهدوز
893
00:56:14,352 --> 00:56:18,535
و چشمان مهربان روز دلسوز را بردوز
894
00:56:19,607 --> 00:56:22,039
و با دستان ناپیدای خونآلودت
895
00:56:23,040 --> 00:56:27,174
از هم بگسل آن رشتۀ بزرگ زندگی را
که هراسانم میدارد
896
00:56:28,223 --> 00:56:29,274
روشنایی تیرگی میگیرد
897
00:56:30,305 --> 00:56:32,642
و زاغ به سوی بیشۀ زاغستان بال میکشد
898
00:56:34,228 --> 00:56:36,582
نیکسرشتانِ روز از توش و توان رفته
و فرو میخسبند
899
00:56:36,632 --> 00:56:39,321
و آنگاه سیهکارانِ شب
از پی شکارهای خویش برمیخیزند
900
00:56:40,783 --> 00:56:43,454
از سخنانم در شگفتی
اما آرام باش
901
00:56:47,086 --> 00:56:50,467
آنچه پایهاش بر شر است به شر نیرو میگیرد
902
00:57:28,334 --> 00:57:30,041
تو را که گفت که به ما بپیوندی؟
903
00:57:30,865 --> 00:57:31,711
مکبث
904
00:57:33,384 --> 00:57:34,685
به او بدگمان نباید بود
905
00:57:34,736 --> 00:57:38,474
زیرا وی آنچه را که باید کرد
به درستی به ما خواهد گفت
906
00:57:39,091 --> 00:57:40,394
پس با ما بمان
907
00:57:44,674 --> 00:57:45,474
نور!
908
00:57:46,082 --> 00:57:46,882
نور!
909
00:57:51,074 --> 00:57:52,425
مشعل را بده، پسرم!
910
00:58:12,314 --> 00:58:13,581
امشب بارانیست
911
00:58:14,199 --> 00:58:15,376
بگذارد ببارد
912
00:58:27,998 --> 00:58:28,859
فلیانس!
913
00:58:42,260 --> 00:58:43,512
بگریز، فلیانس!
914
00:58:44,233 --> 00:58:45,181
بگریز!
915
00:58:58,025 --> 00:58:59,460
تنها یک نفر را به خاک انداختیم
916
00:58:59,510 --> 00:59:00,794
پسر گریخت
917
00:59:02,137 --> 00:59:04,426
نیمۀ بهتر کار از چنگمان بهدر رفت
918
00:59:04,477 --> 00:59:05,511
باری، برویم
919
00:59:06,041 --> 00:59:08,091
و بگوییم که کار تا کجا به انجام رسیده است
920
01:00:34,179 --> 01:00:36,031
این را چه میگویی که
921
01:00:36,165 --> 01:00:38,382
مکداف از آمدن به میهمانی شاهانۀ ما
سر باز زده است؟
922
01:00:38,432 --> 01:00:40,763
- سرورم، کسی را سراغش فرستادهاید؟
- اعلیحضرت
923
01:00:42,363 --> 01:00:43,712
هر یک جای خویش را میدانید
924
01:00:44,093 --> 01:00:45,089
بنشینید
925
01:00:45,682 --> 01:00:47,218
بر مِهتر و کهترِتان
926
01:00:47,552 --> 01:00:48,699
از دل درود.
927
01:00:52,634 --> 01:00:55,442
بر گردِ میز بهزودی پیمانهای میباید زد
928
01:01:07,192 --> 01:01:08,634
رویات خونین است
929
01:01:08,685 --> 01:01:09,844
خون بنکووست، سرورم
930
01:01:10,470 --> 01:01:12,599
بر روی تو بهتر تا در تویِ او
931
01:01:13,416 --> 01:01:14,561
کارش را ساختی؟
932
01:01:14,926 --> 01:01:16,356
سرورم، گلویش را بُریدم
933
01:01:16,451 --> 01:01:17,818
این از او.
934
01:01:18,288 --> 01:01:20,739
آفرین بر بهترینِ گلوبُران
935
01:01:21,440 --> 01:01:23,371
اما چه خوب آن کس که با فلیانس
همین کرده باشد
936
01:01:23,421 --> 01:01:25,581
اگر تو چنین کرده باشی، بیمانندی
937
01:01:26,766 --> 01:01:28,462
ای قبلۀ عالم،
938
01:01:32,200 --> 01:01:33,931
فلیانس گریخت
939
01:01:36,389 --> 01:01:39,442
باز آن بلا به جانم افتاد
اگر چنین نمیشد، همهچیز بینقص میشد
940
01:01:40,575 --> 01:01:42,275
اما از جانب بنکوو که جای نگرانی نیست؟
941
01:01:42,325 --> 01:01:43,907
نه، سرورم
942
01:01:44,491 --> 01:01:48,166
او بی هیچجای نگرانی در چالهای افتاده است
با بیست زخمِ کاری بر سرش
943
01:01:48,502 --> 01:01:50,211
که کمترینش مرگآور است
944
01:01:51,290 --> 01:01:52,799
افعی بزرگ به خاک افتاد
945
01:01:53,177 --> 01:01:55,888
اما بچه ماری که گریخت، روزی
بنا به طبیعت خویش زهر به بار خواهد آورد
946
01:01:55,938 --> 01:01:57,558
اگر چه هنوز دندان برنیاورده
947
01:01:58,438 --> 01:01:59,439
اکنون بروید
948
01:01:59,812 --> 01:02:00,981
سرورم
949
01:02:01,816 --> 01:02:03,277
اشارتی به شادخواری نمیکنید
950
01:02:03,862 --> 01:02:05,490
یادآور شیرینسخن!
951
01:02:06,236 --> 01:02:08,913
باری، خوشگوار بادا سور با اشتهایِ خوش و…
952
01:02:08,989 --> 01:02:10,357
- تندرستی!
- با هر دو!
953
01:02:11,238 --> 01:02:12,419
عالیجناب، لطفاً بنشینید
954
01:02:12,469 --> 01:02:15,249
اگر بنکووی نازنینمان نیز
در میانمان میبود
955
01:02:15,300 --> 01:02:17,403
از بزرگان کشور در جمعمان کسی کم نمیبود
956
01:02:17,454 --> 01:02:19,781
دلم میخواهد نبودنش را
به حساب نامهربانیاش بگذارم
957
01:02:19,831 --> 01:02:21,010
تا رویدادی ناگوار
958
01:02:21,061 --> 01:02:23,690
سرورا،
علت غیبت، بدقولی اوست
959
01:02:23,810 --> 01:02:26,822
اعلیحضرت ما را به همنشینی خود
سرفراز نمیکنند؟
960
01:02:28,804 --> 01:02:30,328
سرورا، اینجا یک جای خالی هست
961
01:02:40,036 --> 01:02:41,641
سرورم، از چه پریشانخاطرید؟
962
01:02:44,522 --> 01:02:45,899
این کار کدامتان است؟
963
01:02:47,305 --> 01:02:48,404
کدام کار، سرورم؟
964
01:02:48,866 --> 01:02:50,267
مگو که این کار من است
965
01:02:54,826 --> 01:02:55,959
هرگز…
966
01:02:56,319 --> 01:03:00,050
- کاکُل خونینت را برای من مَجُنبان
- آقایان، برخیزید
967
01:03:00,129 --> 01:03:02,763
- پادشاه ناخوش است
- بنشینید، دوستان ارجمند
968
01:03:02,829 --> 01:03:04,949
سرورم از روزگار جوانی
بسیار به این حال میافتد
969
01:03:04,999 --> 01:03:06,061
خواهش میکنم، بنشینید
970
01:03:06,290 --> 01:03:08,065
این یک حملۀ گذراست
دمی دیگر…
971
01:03:08,482 --> 01:03:09,651
به خود میآید
972
01:03:11,251 --> 01:03:12,282
مگر تو مرد نیستی؟
973
01:03:12,333 --> 01:03:14,786
هستم، و آن هم چگونه مردی
974
01:03:14,903 --> 01:03:17,447
مردی که چشم بر چنان چیزی تواند دوخت
که ابلیس هم زهرهاش را ندارد
975
01:03:17,497 --> 01:03:19,339
این نقش خیال از ترسِ توست
976
01:03:19,390 --> 01:03:21,749
این همان خنجرِ در-هوا-نقش-بستهایست
که میگفتی تو را به سوی دانکن راند
977
01:03:21,799 --> 01:03:25,306
اگر این منم که این جایام، او را دیدم
978
01:03:25,357 --> 01:03:27,143
وه، که شرمآور است!
979
01:03:27,401 --> 01:03:30,165
روزگاری بود که
چون مغز کسی را میکوفتند،
980
01:03:30,228 --> 01:03:31,961
مرد میمُرد و بس.
981
01:03:32,065 --> 01:03:35,951
اما امروز باز برمیخیزند
با بیست زخم کاری بر تارِک سر
982
01:03:36,002 --> 01:03:37,704
و ما را از جا میپرانند
983
01:03:37,761 --> 01:03:40,209
این شگفتتر ست از آن جنایت!
984
01:03:42,936 --> 01:03:43,837
برو!
985
01:03:44,347 --> 01:03:45,442
از برابر چشمم دور شو!
986
01:03:45,512 --> 01:03:47,097
استخوانت پوک است
987
01:03:47,273 --> 01:03:48,799
خونت سرد
988
01:03:49,171 --> 01:03:51,438
و آن چشمانِ خیره تهی از هر معنا
989
01:03:53,335 --> 01:03:55,487
که چنان زل زدی!
990
01:03:57,459 --> 01:03:59,578
دور شو، سایۀ ترسناک!
991
01:03:59,665 --> 01:04:02,166
مسخرۀ پوچ، دور شو
992
01:04:20,902 --> 01:04:21,828
که اینطور
993
01:04:23,411 --> 01:04:24,417
همین که میرود،
994
01:04:26,790 --> 01:04:27,965
دوباره مرد میشوم
995
01:04:29,056 --> 01:04:31,441
دوستان ارجمندم، حیرت مکنید
996
01:04:31,492 --> 01:04:33,476
من دچار ناخوشیای شگفتم که
997
01:04:33,768 --> 01:04:35,604
نزدیکانم از آن آگاهند
998
01:04:36,045 --> 01:04:38,511
عیشمان را تباه کردی
و مجلس شیرینمان را
999
01:04:38,562 --> 01:04:40,597
با این شاهکارهای شلوغبازی بر هم زدی
1000
01:04:41,578 --> 01:04:43,379
چگونه تواند بود که چنین چیزهایی باشد
1001
01:04:43,772 --> 01:04:45,281
و چون ابر تابستانی ناگهان ما را فرو گیرد
1002
01:04:45,331 --> 01:04:47,960
و در حیرت فرو نبرد؟
از شما در شگفتم
1003
01:04:48,974 --> 01:04:50,776
و هم از حال خویش
1004
01:04:50,827 --> 01:04:52,887
که از دیدن چنین منظری
1005
01:04:52,938 --> 01:04:56,685
چگونه رنگ از رُخان من از ترس میپرد
اما سرخی گونههای شما همچنان پابرجاست
1006
01:04:56,893 --> 01:04:58,214
کدامین منظر، سرورم؟
1007
01:04:58,265 --> 01:04:59,733
خواهش میکنم چیزی مگویید
1008
01:05:00,357 --> 01:05:02,531
که از این پریشانحالتر شود
پرسوجو خشمگیناش میکند
1009
01:05:02,581 --> 01:05:03,865
شب بهخیر!
1010
01:05:04,291 --> 01:05:06,621
پایبند ترتیبِ رفتن مباشید
و هر چه زودتر بروید
1011
01:05:06,754 --> 01:05:07,554
شببهخیر
1012
01:05:07,857 --> 01:05:11,213
- و پادشاه را سلامت با…
- شب همگی بهخیر!
1013
01:05:17,162 --> 01:05:18,476
خون میطلبد
1014
01:05:19,928 --> 01:05:20,856
اینطور میگویند
1015
01:05:23,370 --> 01:05:24,612
خون، خون میطلبد
1016
01:05:27,757 --> 01:05:30,498
آوردهاند که سنگ از جای غلتیده
و درخت به زبان آمده
1017
01:05:32,424 --> 01:05:35,717
و فالزنان از پرواز زاغ و زاغچه و کلاغ
1018
01:05:35,768 --> 01:05:39,182
پرده از
نهفتهترین رازِ مرد خونی برگرفتهاند
1019
01:05:42,129 --> 01:05:43,148
چه پاسیست از شب؟
1020
01:05:44,568 --> 01:05:47,113
پاسِ گیر و دارِ شب با روز
که ندانی کدام است و کدام
1021
01:05:48,837 --> 01:05:50,703
این را چه میگویی که
1022
01:05:50,754 --> 01:05:53,206
مکداف از آمدن به
میهمانی شاهانۀ ما سر باز زدهست؟
1023
01:05:54,682 --> 01:05:56,583
کسی را برای خبرگیری از او فرستادهاید؟
1024
01:05:58,237 --> 01:06:00,892
از گوشه و کنار از او خبری خواهد رسید
اما در هرحال کسی را خواهم فرستاد
1025
01:06:00,942 --> 01:06:04,245
در خانۀ هیچیکشان نیست که خدمتکار خبرچینی
نداشته باشم
1026
01:06:06,407 --> 01:06:10,060
فردا به سروقتِ خواهرانِ جادو خواهم رفت
میباید بیش از این با من سخن بگویند
1027
01:06:11,209 --> 01:06:12,452
غرق خونم
1028
01:06:13,234 --> 01:06:16,456
چنان خود را در دریای خون کشاندهام که
واپس کشیدنام هماناندازه جانفرساست
1029
01:06:16,506 --> 01:06:19,048
که پیشخزیدنم.
1030
01:06:21,734 --> 01:06:25,894
مرا چیزهایی شگفت در سر است که بیهیچ درنگ
در کارِشان میباید به سَرچنگ در آیند
1031
01:06:27,675 --> 01:06:28,942
و در کار آیند
1032
01:06:31,620 --> 01:06:33,617
تو را مایۀ خوشی همۀ جانها کم است؛
1033
01:06:34,816 --> 01:06:35,662
خواب
1034
01:06:36,645 --> 01:06:38,251
بیا، برویم تا بخُسبیم
1035
01:06:41,164 --> 01:06:44,554
ترس شگفت و وهمآفرینِ من
ترسِ مرد ناآزمودهای ست که
1036
01:06:46,183 --> 01:06:47,734
میباید به آزمون سخت گماشته شود
1037
01:06:49,946 --> 01:06:51,775
ما هنوز در میدان جنایت تازهکاریم
1038
01:07:05,125 --> 01:07:06,470
زمان فرا رسیده است
1039
01:07:07,406 --> 01:07:08,515
زمان فرا رسیده است
1040
01:07:09,712 --> 01:07:12,999
« فردا »
1041
01:07:38,868 --> 01:07:41,202
مرا ز سوزش شَستم ندایی میرسد ناگاه،
1042
01:07:42,231 --> 01:07:44,792
که چیزی بدسرشت این سو نهاده پای اندر راه
1043
01:07:47,872 --> 01:07:51,505
چه شده،
عجوزگانِ پنهانکارِ سیهکارِ نیمشب؟
1044
01:07:52,757 --> 01:07:54,092
در چه کارید؟
1045
01:07:54,561 --> 01:07:55,595
کاری که…
1046
01:07:56,000 --> 01:07:57,390
نامیش نیست
1047
01:07:58,094 --> 01:07:59,996
شما را به همان پیشهای که در پیش دارید
1048
01:08:00,436 --> 01:08:03,194
و من از چند و چونِ آن هیچ نمیدانم، سوگند
که مرا پاسخ گویید
1049
01:08:03,244 --> 01:08:05,446
حتی تا آنگاه که نابودی نیز
خود به فریاد آید،
1050
01:08:05,641 --> 01:08:07,325
به آنچه میگویم پاسخ گویید:
1051
01:08:07,877 --> 01:08:09,412
بگو
بپرس
1052
01:08:09,714 --> 01:08:10,874
پاسخ خواهیم گفت
1053
01:08:11,006 --> 01:08:15,048
از زبان ما میخواهی شنید
یا از زبانِ استادانمان؟
1054
01:08:15,486 --> 01:08:16,436
ایشان را فرا خوانید
1055
01:08:17,971 --> 01:08:19,139
بگذارید ببینمشان
1056
01:08:26,361 --> 01:08:27,572
دو چندان، دو چندان
1057
01:08:27,926 --> 01:08:29,074
بلای دردمندان
1058
01:08:29,724 --> 01:08:30,911
فروزان باد آتش
1059
01:08:31,123 --> 01:08:32,645
و دیگ جوشان
1060
01:08:32,696 --> 01:08:36,447
دو چندان، دو چندان، بلای دردمندان
فروزان باد آتش، و دیگ جوشان
1061
01:08:36,498 --> 01:08:39,748
دو چندان، دو چندان، بلای دردمندان
فروزان باد آتش، و دیگ جوشان…
1062
01:08:46,795 --> 01:08:49,279
سر انگشتان یک کودک که زاد از روسپیمادر
1063
01:08:50,239 --> 01:08:51,533
رها شد جسم بیجانش…
1064
01:08:52,573 --> 01:08:53,621
به پشت خندقی ایدر
1065
01:08:56,292 --> 01:08:58,713
جگرگاهِ جهودِ کافر بدرگ
1066
01:08:59,863 --> 01:09:01,064
زهرۀ بز
1067
01:09:01,179 --> 01:09:02,888
تراشۀ شاخِ خَرزهره
1068
01:09:03,440 --> 01:09:06,102
خسوفدیده
1069
01:09:06,199 --> 01:09:09,066
بُریدۀ بینی ترک و لبِ تاتار
1070
01:09:09,460 --> 01:09:11,738
و این خون یک شبکور
1071
01:09:11,789 --> 01:09:13,867
- داخل بیانداز
- داخل بیانداز
1072
01:09:14,034 --> 01:09:16,246
بگردیم، بگردیم، به کار دیگبانی
1073
01:09:16,297 --> 01:09:19,043
بریزیم در آن زَهر زِ هَر دست که دانی
1074
01:09:19,261 --> 01:09:22,007
به هم سازید افسونی که آتش کند برپا
1075
01:09:22,387 --> 01:09:24,220
به هم جوشید
1076
01:09:24,364 --> 01:09:26,641
همچون آش دوزخبا
1077
01:09:29,899 --> 01:09:30,815
بگو…
1078
01:09:31,149 --> 01:09:33,501
- ای نیروی ناشناس…
- او اندیشههای تو را میداند
1079
01:09:33,640 --> 01:09:36,492
به سخنش گوش فرا ده اما هیچ مگو
1080
01:09:36,827 --> 01:09:38,871
مکبث! مکبث!
1081
01:09:39,090 --> 01:09:40,166
مکبث!
1082
01:09:41,037 --> 01:09:42,921
بترس از مکداف
1083
01:09:43,715 --> 01:09:45,927
بترس از سپهسالارِ فایف
1084
01:09:46,088 --> 01:09:48,440
هر چه هستی، از هشدارت سپاسگزارم
1085
01:09:48,491 --> 01:09:50,101
درست بر رگِ ترسم انگشت نهادی
1086
01:09:50,220 --> 01:09:52,857
- اما کلمهای دیگر…
- او فرمانبرِ کسی نیست
1087
01:09:53,595 --> 01:09:56,613
اما یکی دیگر هست تواناتر از این
1088
01:09:57,074 --> 01:09:59,326
مکبث! مکبث!
1089
01:09:59,553 --> 01:10:01,916
- مکبث!
- کاش سه گوش داشتم تا همه را بر تو میگماشتم
1090
01:10:01,966 --> 01:10:05,087
خونریز باش و بیباک و آهنینعزم
1091
01:10:05,296 --> 01:10:08,197
بر نیروی بشری خنده زن
1092
01:10:08,385 --> 01:10:11,641
زیرا مادر نزاییده کسی که
مکبث را آسیبی تواند رساند
1093
01:10:12,630 --> 01:10:13,979
پس زنده بمان، مکداف
1094
01:10:14,647 --> 01:10:16,192
مرا چه ترسیست از تو؟
1095
01:10:16,928 --> 01:10:20,283
اما من میخواهم ایمنی خود را ایمنتر کنم
و از سرنوشت سندی بستانم
1096
01:10:20,700 --> 01:10:22,263
تو زنده نخواهی ماند
1097
01:10:22,400 --> 01:10:25,411
تا من به ترسِ ترساندل بگویم
که دروغ میگوید
1098
01:10:25,462 --> 01:10:27,129
و در غرش تندر نیز به خواب روم
1099
01:10:28,548 --> 01:10:29,634
این چیست؟
1100
01:10:30,963 --> 01:10:32,764
که بر میآی شاهوار
1101
01:10:32,816 --> 01:10:35,978
دیهیم و نگین پادشاهی بر تارک کودکانه؟
1102
01:10:36,047 --> 01:10:38,483
به او گوش دار اما سخن مگو
1103
01:10:38,763 --> 01:10:39,778
مکبث…
1104
01:10:40,183 --> 01:10:42,241
مکبث هرگز روی شکست نخواهد دید
1105
01:10:42,546 --> 01:10:44,703
مگر آن روز که جنگل بزرگ بِرنام…
1106
01:10:44,960 --> 01:10:48,669
از فراز تپۀ دانسینِین روی بدو آورد
1107
01:10:49,109 --> 01:10:50,297
هرگز چنین نخواهد شد
1108
01:10:51,177 --> 01:10:53,078
کدام کَس جنگل را به فرمان درتواند آورد
1109
01:10:53,624 --> 01:10:56,435
و درخت را فرمان تواند داد که
ریشۀ در خاک فروبستۀ خویش را برکند؟ اما…
1110
01:10:56,485 --> 01:10:58,466
دلم همچنان برای دانستن یک چیز میتپد
1111
01:10:58,516 --> 01:11:00,859
بگویید با من که شما این همه میدانید:
1112
01:11:02,310 --> 01:11:05,617
آیا فرزندان بنکوو هرگز بر این پادشاهی
فرمانروایی خواهند کرد؟
1113
01:11:07,690 --> 01:11:09,458
بیش از این مخواه که بدانی
1114
01:11:10,711 --> 01:11:12,005
بیش از این مخواه
1115
01:11:12,742 --> 01:11:13,924
که بدانی
1116
01:11:41,095 --> 01:11:42,396
خواهران جادوگر را ندیدی؟
1117
01:11:42,760 --> 01:11:44,690
- نه، سرورم
- از کنار تو نگذشتند؟
1118
01:11:46,327 --> 01:11:47,529
به راستی نه، سرورم
1119
01:11:47,710 --> 01:11:50,484
سوزان باد هوایی که ایشان بر آن سوارند
1120
01:11:50,635 --> 01:11:53,290
و بهنفرینِ آنان که بدیشان پشتگرماند
1121
01:11:54,084 --> 01:11:56,713
صدای پای اسب به گوشام رسید
که آمده است؟
1122
01:11:57,281 --> 01:11:59,633
دو یا سه تن که خبر آوردهاند
1123
01:11:59,995 --> 01:12:01,796
مکداف به انگلستان گریخته است، سرورم
1124
01:12:02,583 --> 01:12:03,734
به انگلستان گریخته است؟
1125
01:12:03,856 --> 01:12:04,915
بله، سرورم
1126
01:12:06,945 --> 01:12:07,846
ای زمان،
1127
01:12:08,360 --> 01:12:10,312
تو بر هنرنماییهای هولناکم پیشی میگیری
1128
01:12:10,582 --> 01:12:11,783
از این دم،
1129
01:12:12,130 --> 01:12:13,829
نخستزادانِ دلم
1130
01:12:13,881 --> 01:12:16,283
همانا نخستزادانِ دستم خواهند بود
و از هم اکنون…
1131
01:12:16,399 --> 01:12:18,504
تا تاج کردار بر سر پندار نشیند،
1132
01:12:18,698 --> 01:12:20,883
پندار همان و کردار همان!
1133
01:12:21,106 --> 01:12:24,179
بر دژ مکداف شبیخون خواهم برد
و فایف را تصرف خواهم کرد
1134
01:12:24,330 --> 01:12:26,936
و همسر و کودکانش را و هر نگونبختی را که
1135
01:12:27,017 --> 01:12:30,526
از نوادگان اوست، به دم تیغ خواهم سپرد
1136
01:12:30,834 --> 01:12:32,697
دیوانهوار لاف نباید زد
1137
01:12:32,770 --> 01:12:35,095
این کار را کرد باید
پیش از آنکه عزم به سردی گراید
1138
01:12:35,145 --> 01:12:37,205
اما رویابینی بس است!
1139
01:13:03,847 --> 01:13:07,011
من چیزی جز آن نمیگویم که
چیزهایی شگرف رخ داده است
1140
01:13:08,413 --> 01:13:11,103
مکبث بر دانکن نازنین جگر میسوزاند
1141
01:13:12,027 --> 01:13:13,357
بعد از اینکه مُرد
1142
01:13:13,996 --> 01:13:16,395
و بنکووی به راستی دلاور تا دیرگاهِ شب
به گردش میپردازد
1143
01:13:16,445 --> 01:13:18,366
و اگر خوش داشته باشید، میتوان گفت که
1144
01:13:18,679 --> 01:13:19,994
فلیانس او را کشته است
1145
01:13:20,643 --> 01:13:21,747
زیرا فلیانس گریخته است
1146
01:13:21,909 --> 01:13:23,543
تا دیرگاهِ شب نباید گردش کرد
1147
01:13:24,377 --> 01:13:27,508
شنیدهام که مکداف
مورد غضب پادشاه قرار گرفته است
1148
01:13:27,747 --> 01:13:29,670
جناب، میتوانید بگویید کجا پناه گرفته است؟
1149
01:13:29,720 --> 01:13:32,022
مالکوم و پسر دانکن که
1150
01:13:32,583 --> 01:13:35,066
این بیدادگر حق پدری او را خورده است…
1151
01:13:35,648 --> 01:13:37,150
در دربار انگلستان به سر میبرد
1152
01:13:37,624 --> 01:13:40,157
مکداف نیز بدان جا رفته است
تا درخواست یاری کند
1153
01:13:40,706 --> 01:13:42,989
و این خبر مکبث را چنان برآشفته است که
1154
01:13:43,040 --> 01:13:45,292
جنگ را کمر بسته است
1155
01:13:46,510 --> 01:13:49,466
ای کاش فرشتۀ رحمتی به دربار انگلستان
پرواز کند
1156
01:13:49,517 --> 01:13:51,928
و پیام وی را پیش از رسیدنش باز گوید
1157
01:13:52,991 --> 01:13:56,730
تا این کشور بلاکشِ ما را
که گرفتار چنگال اهریمن است
1158
01:13:58,332 --> 01:13:59,485
هر چه زودتر…
1159
01:14:00,467 --> 01:14:01,363
فرخندگی بازآید
1160
01:14:11,298 --> 01:14:13,845
چه کرده بود که میبایست از سرزمینش بگریزد؟
1161
01:14:13,895 --> 01:14:16,350
- باید شکیبا باشید، خانم
- اما او نبود
1162
01:14:16,733 --> 01:14:18,529
گریزش دیوانگی بود
1163
01:14:18,696 --> 01:14:22,528
کاری هم که نکرده باشیم، ترسمان
ما را خائن جلوه میدهد
1164
01:14:22,579 --> 01:14:26,327
شما که نمیدانید این کار
از سر ترس بوده یا خرمندی
1165
01:14:26,381 --> 01:14:27,328
خرمندی!
1166
01:14:27,912 --> 01:14:29,123
ترک زن…
1167
01:14:29,640 --> 01:14:31,149
و فرزند…
1168
01:14:31,283 --> 01:14:35,928
و خانه و زندگی و نام و نشانش
و گریختن خردمندیست؟
1169
01:14:36,835 --> 01:14:38,349
او ما را دوست نمیدارد
1170
01:14:39,102 --> 01:14:41,230
در ذاتش عاطفه نیست
1171
01:14:42,064 --> 01:14:43,609
حتی سسک ناچیز هم…
1172
01:14:43,927 --> 01:14:46,281
با همه خُردی در لانه میماند
1173
01:14:46,398 --> 01:14:49,160
و با جغد بر سر جوجگاناش میجنگد
1174
01:14:49,221 --> 01:14:50,539
دخترعموی عزیزتر از جانم
1175
01:14:50,699 --> 01:14:53,043
خواهش میکنم خویشتندار باشید
1176
01:14:53,115 --> 01:14:54,462
اما شوهرت
1177
01:14:54,653 --> 01:14:56,258
بزرگزاده است
1178
01:14:56,434 --> 01:14:59,806
و خردمند و باریکبین و…
1179
01:15:00,181 --> 01:15:02,853
زیر و بم زمانه را از همه بهتر میشناسد
1180
01:15:04,191 --> 01:15:06,276
بیش از این دل سخن گفتنم نیست
1181
01:15:07,205 --> 01:15:10,576
اما چه زمانۀ ستمکاریست که
در آن آدمی خیانتکار باشد
1182
01:15:10,707 --> 01:15:12,413
و خود از آن بیخبر
1183
01:15:12,546 --> 01:15:13,999
روزگاری که از چیزی هراسانیم
1184
01:15:14,163 --> 01:15:17,798
و دل به پِچپِچهها میسپاریم
بیآنکه بدانیم از چه هراسانیم
1185
01:15:18,332 --> 01:15:21,930
بلکه بر سر دریایی سرکش و شوریده شناوریم
1186
01:15:22,357 --> 01:15:24,770
و به هر سو روانیم
1187
01:15:24,947 --> 01:15:25,980
دختر عموی زیبایم
1188
01:15:29,074 --> 01:15:30,279
این پسر هم پدر دارد
1189
01:15:31,602 --> 01:15:33,118
و هم پدر ندارد
1190
01:15:35,376 --> 01:15:36,291
سیراه…
1191
01:15:37,879 --> 01:15:39,088
پدرت مُرده
1192
01:15:40,015 --> 01:15:42,135
الان چه خواهی کرد؟
چگونه خواهی زیست؟
1193
01:15:42,509 --> 01:15:44,807
هر چند تو میگویی اما پدرم نمُرده است
1194
01:15:45,034 --> 01:15:46,142
چرا، مُرده است
1195
01:15:46,536 --> 01:15:48,355
با درد بیپدری چه خواهی کرد؟
1196
01:15:48,563 --> 01:15:49,440
خیر!
1197
01:15:49,789 --> 01:15:51,408
تو با درد بیشوهری چه خواهی کرد؟
1198
01:15:51,861 --> 01:15:54,742
هِه! برای من بیستبیست شوهر
در هر بازاری هست
1199
01:15:55,076 --> 01:15:57,915
لابد میخری… که باز بفروشی
1200
01:15:58,017 --> 01:16:00,169
چه زیرکانه سخن میگویی
1201
01:16:00,463 --> 01:16:02,882
کودک به این خُردی و به این زیرکی!
1202
01:16:03,960 --> 01:16:06,097
پدرم خائن بود، مادر؟
1203
01:16:07,062 --> 01:16:08,393
دردا که بود
1204
01:16:08,954 --> 01:16:10,271
خائن چه کسی را میگویند؟
1205
01:16:12,168 --> 01:16:13,610
کسی که…
1206
01:16:14,154 --> 01:16:16,199
سوگند خورَد و سپس دروغ گوید
1207
01:16:16,780 --> 01:16:19,163
هر کس که چنین کند خائن است؟
1208
01:16:19,572 --> 01:16:21,792
هر کس که چنین کند، خائن است
1209
01:16:22,152 --> 01:16:23,353
و باید به دار آویخته شود
1210
01:16:23,983 --> 01:16:25,685
چه کسی باید ایشان را به دار آویزد؟
1211
01:16:25,812 --> 01:16:27,595
خب، مردان شریف
1212
01:16:28,213 --> 01:16:29,056
پس،
1213
01:16:29,989 --> 01:16:32,241
آنان که سوگند دروغ میخورند،
باید دیوانه باشند
1214
01:16:32,780 --> 01:16:34,922
زیرا چنان بسیارند که
1215
01:16:34,972 --> 01:16:37,224
میتوانند مردان شریف را بگیرند
و به دار آویزند
1216
01:16:38,651 --> 01:16:39,402
بانو!
1217
01:16:39,457 --> 01:16:40,578
چه حرفها میزنی!
1218
01:16:40,661 --> 01:16:42,039
سلام بر شما، بانوی زیبا!
1219
01:16:42,171 --> 01:16:43,751
شما مرا نمیشناسید
1220
01:16:43,802 --> 01:16:46,255
اما من خاندان والا تبارِ شما را
به خوبی میشناسم
1221
01:16:46,550 --> 01:16:49,177
میترسم خبری بهزودی برای شما در راه باشد
1222
01:16:49,270 --> 01:16:51,849
اگر اندرز نوکرتان را میشنوید،
1223
01:16:51,900 --> 01:16:53,894
اینجا نمانید
1224
01:16:54,113 --> 01:16:55,681
و با کودکانتان بروید
1225
01:16:55,732 --> 01:16:58,277
به کجا بگریزم؟
من با هیچکس بد نکردهام
1226
01:17:00,074 --> 01:17:01,492
اما الان به یادم آمد
1227
01:17:03,094 --> 01:17:06,627
که من در این جهان خاکیام
جایی که آزار رساندن چه بسا ستوده باشد
1228
01:17:07,281 --> 01:17:10,133
و نیکی گهگاه حماقتی خطرناک به شمار آید
1229
01:17:11,004 --> 01:17:13,723
پس این دفاع زنانه به چهکار میآید
1230
01:17:13,774 --> 01:17:15,601
که بگویم من با هیچکس بد نکردهام؟
1231
01:17:30,856 --> 01:17:31,957
شوهرت کجاست؟
1232
01:17:32,008 --> 01:17:34,721
امیدوارم در چنان جای پلیدی نباشد که
1233
01:17:34,772 --> 01:17:36,766
چون تویی را به او دسترس باشد
1234
01:17:36,817 --> 01:17:38,318
- او خائن است
- تو دروغ میگویی
1235
01:17:38,368 --> 01:17:40,118
- نه
- چه، توله؟
1236
01:17:40,200 --> 01:17:43,538
نـه! نــه!
1237
01:17:43,589 --> 01:17:47,089
نـه! نـــه!
1238
01:17:55,088 --> 01:17:57,472
بیا کنج خلوتی بیابیم
1239
01:17:58,066 --> 01:18:00,478
و بگرییم تا دل پردردمان خالی شود
1240
01:18:00,583 --> 01:18:02,825
اما بهتر آنکه شمشیر خونریز را بچسبیم
1241
01:18:03,187 --> 01:18:04,360
و همچون نیکمردان
1242
01:18:04,640 --> 01:18:06,892
در راه زادگاهِ از پا درافتادۀ خویش
به پا خیزیم
1243
01:18:07,292 --> 01:18:10,866
که هر بامداد در آن بیوگانی تازه شیون سر میکنند
و یتیمانی تاز فغان میکنند
1244
01:18:10,916 --> 01:18:12,875
و اندوهانی تازه خود را
بر سینۀ گنبد آسمان میکوبند
1245
01:18:12,925 --> 01:18:15,270
و آسمان آنها را چنان پژواکی میدهد
که گویی با اسکاتلند همدرد است
1246
01:18:15,320 --> 01:18:17,217
و همان شیون دردناک را سر داده است
1247
01:18:17,864 --> 01:18:19,931
آنچه گفتید چه بسا چنین باشد
1248
01:18:20,522 --> 01:18:23,562
این بیدادگر را که بردن ناماش نیز
بر زبانمان داغ مینهد،
1249
01:18:23,773 --> 01:18:25,525
روزگاری شریف میپنداشتند
1250
01:18:27,263 --> 01:18:28,405
بنگر، کیست که میآید؟
1251
01:18:29,639 --> 01:18:30,877
پسرعموی گرامی من
1252
01:18:31,148 --> 01:18:32,078
خوش آمدی
1253
01:18:32,563 --> 01:18:33,564
هان، شناختمش
1254
01:18:33,624 --> 01:18:36,586
سرورم، این اسباب جدایی را هر چه زودتر
از میان بردار!
1255
01:18:36,935 --> 01:18:38,590
آمین، سرورم
1256
01:18:39,563 --> 01:18:41,164
اسکاتلند همانجا که بود هنوز هست؟
1257
01:18:41,392 --> 01:18:42,807
دریغا، سرزمین نگونبخت!
1258
01:18:43,910 --> 01:18:45,521
از به یادآوردن خود نیز بیمناک است
1259
01:18:45,571 --> 01:18:48,484
کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم
که گورستان ماست
1260
01:18:48,672 --> 01:18:51,364
آنجا که جز از همهجا بیخبران را…
1261
01:18:51,580 --> 01:18:54,746
خنده بر لب نمیتوان دید
1262
01:18:56,155 --> 01:19:00,381
آنجا که آه و نالهها
و فریادهای آسمانشکاف را
1263
01:19:00,510 --> 01:19:01,759
گوش شنوایی نیست
1264
01:19:01,855 --> 01:19:05,808
آنجا که اندوهِ جانکاه چیزیست همهجا یاب
1265
01:19:06,507 --> 01:19:07,758
تازهترین مصیبت کدام است؟
1266
01:19:08,088 --> 01:19:10,150
مصیبتها چنان دم به دم میرسند که
1267
01:19:10,201 --> 01:19:12,153
از مصیبت ساعت پیش دم نمیتوان زد
1268
01:19:12,410 --> 01:19:13,489
از همسرم چه خبر؟
1269
01:19:16,766 --> 01:19:17,522
باری، خوب است
1270
01:19:18,862 --> 01:19:19,918
و از فرزندانم؟
1271
01:19:20,669 --> 01:19:21,469
آنها هم خوبند
1272
01:19:23,842 --> 01:19:25,944
آن بیدادگر که آسایششان را بر هم نزده است؟
1273
01:19:27,417 --> 01:19:30,604
نه، تا زمانی که من ترکشان میگفتم
در آسایش بودند
1274
01:19:32,873 --> 01:19:34,475
در سخنگفتن کم مایه میگذارید
1275
01:19:34,864 --> 01:19:35,616
بگویید چه شده است؟
1276
01:19:35,666 --> 01:19:39,329
چون بدینسو روی میکردم تا خبرهایی را
بیاورم که تاب آوردنشان را نداشتم،
1277
01:19:39,419 --> 01:19:42,877
همهجا پیچیده بود که بسیاری از
مردان ارجمند سر به شورش برداشتهاند
1278
01:19:43,211 --> 01:19:44,548
اکنون زمان یاوریست
1279
01:19:44,610 --> 01:19:47,062
نگاه شما بر اسکاتلند سرباز میآفریند
1280
01:19:47,113 --> 01:19:50,383
زنان را نیز به میدان جنگ میآورد
تا این مصیبت سهمگین را از میان بردارند
1281
01:19:50,433 --> 01:19:51,561
ایشان را مژدگانی ده
1282
01:19:52,494 --> 01:19:53,731
ما بدانسو میآییم
1283
01:19:54,409 --> 01:19:58,057
پادشاه بزرگوار انگلستان دههزار سپاهی را
به سرکردگیِ سیوار نیکخو به ما سپرده است
1284
01:19:58,107 --> 01:20:01,310
سربازی توانمندتر و بهتر از او
در همۀ عالم مسیحیت نیست
1285
01:20:02,486 --> 01:20:05,379
کاش این مژده را
با مژدهای پاسخ میتوانستم گفت
1286
01:20:05,456 --> 01:20:07,674
اما مرا سخنانیست
1287
01:20:08,429 --> 01:20:10,681
که میباید در فضای بیابان
به فغان بر زبان رانم
1288
01:20:10,869 --> 01:20:12,670
تا به هیچ گوشی نرسد
1289
01:20:12,829 --> 01:20:13,935
در چه بابیست؟
1290
01:20:14,325 --> 01:20:15,726
در بابِ کار و بارِ همگان است
1291
01:20:16,404 --> 01:20:18,606
یا دردیست که
تنها یک سینه را مالامال میکند؟
1292
01:20:18,781 --> 01:20:22,827
دردیست که هر خاطر شریفی را
از آن سهمیست اما
1293
01:20:24,301 --> 01:20:25,833
سهم اصلی تنها تو را ست
1294
01:20:27,109 --> 01:20:28,880
اگر مرا ست، از من پنهان مدار
1295
01:20:29,782 --> 01:20:31,259
زودتر بگو تا بدانم
1296
01:20:33,115 --> 01:20:35,893
مبادا که گوشهاتان
زبان مرا تا ابد نفرین کنند
1297
01:20:36,883 --> 01:20:39,975
چرا که آنها را
با ناخوشترین صدایی فرو میگیرد
1298
01:20:40,257 --> 01:20:41,780
که هرگز نشنیدهاید
1299
01:20:44,553 --> 01:20:45,536
حدس میتوانم زد
1300
01:20:48,206 --> 01:20:49,669
بر کوشک شما شبیخون آوردهاند
1301
01:20:49,856 --> 01:20:51,673
و همسر و کودکانتان را…
1302
01:20:51,967 --> 01:20:54,428
وحشیانه کشتهاند
اگر بگویم که چه کردهاند،
1303
01:20:56,612 --> 01:21:00,398
تن بیجان شما نیز بر تلِ کُشتگانِ
این آهوانِ در دام افتاده خواهد افتاد
1304
01:21:01,839 --> 01:21:03,069
خدای مهربان!
1305
01:21:04,219 --> 01:21:06,325
های، مرد!
1306
01:21:07,231 --> 01:21:08,782
سخنان پردرد و غم را بر زبان آور
1307
01:21:09,358 --> 01:21:12,671
غمی که بر زبان نیاید، در دل گرانبار
چندان نجوا میکند
1308
01:21:12,782 --> 01:21:14,299
تا که دل در هم شکند
1309
01:21:18,490 --> 01:21:20,101
فرزندانم را نیز؟
1310
01:21:21,680 --> 01:21:22,897
همسر و فرزندان…
1311
01:21:23,174 --> 01:21:24,025
و خدمتکاران
1312
01:21:24,347 --> 01:21:26,739
- و هر که را که یافتند
- همسرم را…
1313
01:21:27,999 --> 01:21:29,493
- نیز کُشتند؟
- گفتم
1314
01:21:30,172 --> 01:21:31,247
آرام باش
1315
01:21:32,495 --> 01:21:35,004
بیا تا از کینخواهی بیکران دارویی بسازیم…
1316
01:21:35,215 --> 01:21:37,968
- درمان این دردِ جانکاه را
- او بیبچه است
1317
01:21:41,558 --> 01:21:43,854
و بچههای زیبای مرا؟
1318
01:21:44,669 --> 01:21:45,900
گفتی همه را؟
1319
01:21:48,039 --> 01:21:49,281
ای بوم شوم!
1320
01:21:49,533 --> 01:21:50,333
همه؟
1321
01:21:51,519 --> 01:21:54,720
یعنی همۀ جوجگان زیبایم را با مادرشان
به یک تازش ناگهان کُشتند؟
1322
01:21:54,771 --> 01:21:56,961
- مردانه با آن دراُفت
- چنین میکنم
1323
01:21:57,962 --> 01:22:00,401
اما مردانه نیز باید احساسش کنم
1324
01:22:01,935 --> 01:22:05,895
چگونه از یاد توانم برد که
اینان بودند و مرا عزیزترینان بودند
1325
01:22:06,610 --> 01:22:09,088
آیا آسمان نظاره کرد و جانب ایشان را نگرفت؟
1326
01:22:11,231 --> 01:22:12,632
مکداف روسیاه،
1327
01:22:14,211 --> 01:22:15,614
اینان همه از برای تو به خاک افتادند
1328
01:22:15,664 --> 01:22:18,219
برای منِ ناچیز ایشان که
گناهی نکرده بودند. برای خاطر من بود که
1329
01:22:18,269 --> 01:22:20,004
مرگ به جانشان افتاد
1330
01:22:20,088 --> 01:22:21,940
- خداوندا، اکنون آرامششان ببخش
- این…
1331
01:22:22,131 --> 01:22:24,233
آن سنگ فسانی باد که بر آن تیغ خویش تیز کنی
1332
01:22:24,509 --> 01:22:27,519
غم را به خشم بدل کن
آتش دل را منشان
1333
01:22:27,641 --> 01:22:29,482
- شعلهور کن
- کاش میتوانستم چون زنان
1334
01:22:29,532 --> 01:22:31,379
به چشم اشک بریزم
و به زبان لاف مردی زنم
1335
01:22:31,429 --> 01:22:32,554
اما ای خدای مهربان
1336
01:22:32,628 --> 01:22:34,189
دوری را همه از میان بردار
1337
01:22:34,240 --> 01:22:38,748
و مرا و این دیوِ اسکاتلند را رویاروی بگذار
1338
01:22:39,068 --> 01:22:41,503
و او را در تیغرسِ من نِه
1339
01:22:43,151 --> 01:22:44,302
اگر جان بهدر برد،
1340
01:22:47,560 --> 01:22:48,812
تو نیز بر او ببخشای
1341
01:23:12,770 --> 01:23:14,522
کِی بود آخرین باری که به راه افتاد؟
1342
01:23:14,690 --> 01:23:16,742
از زمانی که پادشاه به میدان جنگ رفته است،
1343
01:23:17,011 --> 01:23:19,666
دیدهام که از بستر برمیخیزد
1344
01:23:19,856 --> 01:23:21,587
بالاپوشاش را به دوش میافکند
1345
01:23:21,877 --> 01:23:23,340
در گنجهاش را باز میکند
1346
01:23:23,781 --> 01:23:26,387
کاغذی برمیدارد و تا میزند
1347
01:23:26,723 --> 01:23:28,424
بر روی آن چیزی مینویسد و میخواند
1348
01:23:28,606 --> 01:23:30,145
و سپس مهر میکند
1349
01:23:30,341 --> 01:23:32,482
و دوباره به بستر بازمیگردد
لیک…
1350
01:23:33,001 --> 01:23:35,853
اینها همه را در حالی میکند
که در خواب ژرف است
1351
01:23:35,904 --> 01:23:38,619
در این جنبوجوشِ خوابآلوده
جز راه رفتن
1352
01:23:38,670 --> 01:23:42,584
و کارهای دیگر،
هیچ شنیدهای گهگاه چیزی بگوید؟
1353
01:23:42,909 --> 01:23:46,300
قربان، سخنانی میگوید که نمیخواهم
پشت سرش بازگو کنم
1354
01:23:46,842 --> 01:23:48,846
نه به شما خواهم گفت و نه به هیچکسِ دیگر
1355
01:23:49,109 --> 01:23:51,769
تا شاهدی در میان نباشد
که بگوید درست میگویم
1356
01:23:52,275 --> 01:23:54,857
های، دارد میآید
1357
01:24:01,376 --> 01:24:05,670
همان کارها را میکند
به جان خودم، در خوابِ ژرف است
1358
01:24:05,808 --> 01:24:07,924
پنهان شوید و نگاهش کنید
1359
01:24:08,116 --> 01:24:10,345
- میبینی، چشمهایش باز است
- آری
1360
01:24:10,639 --> 01:24:13,650
- اما حس بیناییشان بسته
- شمع را از کجا آورده؟
1361
01:24:13,888 --> 01:24:16,815
در کنارش بوده
به دستور او همیشه شمع در کنارش هست
1362
01:24:19,304 --> 01:24:20,572
این چه کاریست که میکند؟
1363
01:24:21,533 --> 01:24:23,384
ببین، چگونه دستهایش را به هم میساید
1364
01:24:23,462 --> 01:24:26,593
دیدهام که یک ربع ساعت همینکار را میکند
1365
01:24:32,052 --> 01:24:33,638
هنوز یک لکۀ دیگر هست
1366
01:24:33,814 --> 01:24:35,224
گوش دار! حرف میزند
1367
01:24:35,696 --> 01:24:37,395
گم شو، لکۀ لعنتی!
1368
01:24:37,728 --> 01:24:39,190
میگویم گم شو!
1369
01:24:39,621 --> 01:24:40,463
یک،
1370
01:24:42,859 --> 01:24:43,660
دو،
1371
01:24:44,580 --> 01:24:45,493
خیلی خوب
1372
01:24:46,791 --> 01:24:48,040
وقت کار است
1373
01:24:49,600 --> 01:24:51,391
دوزخ چه دودناک است!
1374
01:24:52,000 --> 01:24:53,885
اُف بر تو سرورم، اُف!
1375
01:24:54,011 --> 01:24:55,363
سرباز و ترس؟
1376
01:24:55,823 --> 01:24:57,605
ما را چه ترسیست از
اینکه کسی بداند یا نداند،
1377
01:24:57,655 --> 01:24:59,862
هنگامی که هیچکس را
قدرتِ بازخواست از ما نباشد؟
1378
01:24:59,912 --> 01:25:00,713
اما…
1379
01:25:01,538 --> 01:25:04,571
که گمان میکرد که این همه خون
در تن پیرمرد باشد؟
1380
01:25:05,816 --> 01:25:07,318
سپهسالار فایف زنی داشت
1381
01:25:07,459 --> 01:25:09,288
اکنون کجاست؟
1382
01:25:11,094 --> 01:25:12,160
چه؟
1383
01:25:13,689 --> 01:25:16,719
بس است، سرور من
بس است
1384
01:25:16,802 --> 01:25:18,800
برو. برو
1385
01:25:18,851 --> 01:25:20,628
تو از چیزی خبردار شدهای که نباید
1386
01:25:20,678 --> 01:25:22,647
چیزهایی گفت که نمیبایست
1387
01:25:22,814 --> 01:25:24,191
از این بابت یقین دارم
1388
01:25:25,060 --> 01:25:27,322
باز بوی خون هست
1389
01:25:28,806 --> 01:25:31,081
همۀ عطرهای عربستان
1390
01:25:31,132 --> 01:25:33,208
بوی چسبیده به این دست کوچک را نخواهد برد
1391
01:25:33,497 --> 01:25:34,502
وای!
1392
01:25:35,629 --> 01:25:37,132
وای! وای!
1393
01:25:52,562 --> 01:25:54,456
چه آهی!
1394
01:25:55,329 --> 01:25:57,671
چه دل پُر دردی!
1395
01:25:59,442 --> 01:26:01,636
این دردیست که درمانش از من ساخته نیست
1396
01:26:02,401 --> 01:26:04,643
اما من میشناسم کسانی را که در خواب
راه میرفتهاند
1397
01:26:04,693 --> 01:26:06,604
و در بستر به پاکی چشم از جهان بستهاند
1398
01:26:07,518 --> 01:26:08,399
خدای من
1399
01:26:09,302 --> 01:26:10,612
خدا همهمان را ببخشد!
1400
01:26:10,843 --> 01:26:13,116
دستهایت را بشوی
بالاپوشت را بپوش
1401
01:26:13,469 --> 01:26:14,912
چنین رنگپریده منما
1402
01:26:16,183 --> 01:26:19,127
باز میگویم، بنکوو در خاک خفته است
1403
01:26:19,314 --> 01:26:20,923
از گور بیرون نمیتواند آمد
1404
01:26:21,409 --> 01:26:23,218
زمزمههای ناشایستی بر زبانهاست
1405
01:26:23,871 --> 01:26:26,892
کارهای ناهنجار دردسرهای ناهنجار میزاید
1406
01:26:27,914 --> 01:26:32,152
سرهای آلایشناک رازهای خود را
در گوشِ کر بالشهاشان فرو میخوانند
1407
01:26:32,432 --> 01:26:34,949
او را به کشیش بیشتر نیاز است تا به پزشک
1408
01:26:36,310 --> 01:26:38,455
- الان به بستر میرود؟
- یکسر
1409
01:26:38,623 --> 01:26:40,125
بر در روازه میکوبند
1410
01:26:40,542 --> 01:26:41,836
بیا، بیا
1411
01:26:43,255 --> 01:26:44,299
بیا، بیا
1412
01:26:44,845 --> 01:26:46,095
دستت را به من ده
1413
01:26:47,600 --> 01:26:49,643
کار شده را ناشده نتوان کرد
1414
01:26:52,127 --> 01:26:53,108
به بستر
1415
01:26:54,510 --> 01:26:55,404
به بستر
1416
01:26:56,652 --> 01:26:57,453
به بستر!
1417
01:26:59,667 --> 01:27:00,664
به بستر!
1418
01:27:11,066 --> 01:27:12,817
این که پیش روی ماست، کدام جنگل است؟
1419
01:27:13,020 --> 01:27:14,188
جنگلِ بِرنام
1420
01:27:15,047 --> 01:27:17,127
سپاه انگلیس نزدیک است
به سرکردگیِ مالکوم
1421
01:27:17,178 --> 01:27:19,282
و پسرعمویش سیوارد و مکداف بزرگوار
1422
01:27:19,791 --> 01:27:21,493
آتش انتقام در دلشان زبانه میکِشد
1423
01:27:21,602 --> 01:27:22,755
بیدادگر چه میکند؟
1424
01:27:23,159 --> 01:27:25,635
قلعۀ بزرگِ دانسینین را سخت باروبندی میکند
1425
01:27:26,326 --> 01:27:29,310
برخی او را دیوانه میدانند
و دیگرانی که از او نهچندان بیزارند،
1426
01:27:29,360 --> 01:27:31,511
نام این کار را
خشم و خروش دلاورانه میگذارند
1427
01:27:31,854 --> 01:27:34,457
اما، بیگمان بیماری سرکش خویش را
1428
01:27:34,508 --> 01:27:35,695
دیگر بند نمیتواند زد
1429
01:27:35,859 --> 01:27:39,035
اکنون حس میکند که جنایتهای پنهانش
به دستانش چسبیده است
1430
01:27:39,674 --> 01:27:41,675
فرمانبراناش از پی فرمان از جای میجنبند
1431
01:27:42,033 --> 01:27:43,035
نه از سر مِهر
1432
01:27:43,752 --> 01:27:46,505
اکنون حس میکند که ردای پادشاهی
بر اندام وی برازنده نیست
1433
01:27:46,906 --> 01:27:49,358
همچون دُزدکی کوتوله
که قبای غول را بر تن کرده باشد
1434
01:27:50,042 --> 01:27:54,690
شیطان سیَهرویت کند،
کلهپوکِ رنگِ رو پریده!
1435
01:27:55,405 --> 01:27:57,111
این قیافۀ ابلهانه چیست؟
1436
01:27:57,766 --> 01:27:59,824
- ده هزار اند…
- ده هزار غاز، ناکَس؟
1437
01:28:00,261 --> 01:28:01,160
سرباز، قربان
1438
01:28:01,211 --> 01:28:05,394
برو چهرهات را خونین کن تا سرخیِ خون
سفیدی ترست را بپوشاند، پسرکِ بیجگر
1439
01:28:05,498 --> 01:28:07,975
کدام سربازان، احمق؟
1440
01:28:08,558 --> 01:28:09,634
جانات برآید!
1441
01:28:09,728 --> 01:28:12,400
گونههایت که به رنگ گچ است،
ترس در دلهای دیگران مینشاند
1442
01:28:12,450 --> 01:28:14,894
کدام سربازان، رنگپریده؟
1443
01:28:15,082 --> 01:28:16,689
سپاه انگلستان، قربان
1444
01:28:16,807 --> 01:28:18,025
برو گورت را گم کن
1445
01:28:18,778 --> 01:28:19,695
سیتن!
1446
01:28:21,202 --> 01:28:23,076
بیمار دل میشوم وقتی میبینم…
1447
01:28:23,266 --> 01:28:24,746
سیتن، گوش دار!
1448
01:28:25,080 --> 01:28:27,367
این زوری که میآورند
یا مرا شادی همیشگی میبخشد،
1449
01:28:27,417 --> 01:28:28,819
یا همامروز از جای برمیکَند
1450
01:28:29,216 --> 01:28:30,517
من دراز زیستهام
1451
01:28:30,850 --> 01:28:33,261
زندگیام را روی به سوی خزان
1452
01:28:33,783 --> 01:28:36,768
و برگریزان است
و مرا به آنچه رهاوردِ پیریست،
1453
01:28:36,820 --> 01:28:38,980
از عزت و مهر و فرمانبری…
1454
01:28:39,135 --> 01:28:41,402
و خیلِ دوستان،
چشم نمیباید داشت
1455
01:28:42,580 --> 01:28:43,330
سیتن!
1456
01:28:43,650 --> 01:28:44,616
تازه چیست؟
1457
01:28:44,918 --> 01:28:46,870
گزارشها همه درست بوده، سرورم
1458
01:28:47,036 --> 01:28:50,335
تا گوشت بر استخوانم هست، خواهم جنگید
1459
01:28:50,547 --> 01:28:52,194
- جوشنام را بده
- هنوز به آن نیازی نیست
1460
01:28:52,244 --> 01:28:53,190
میخواهم بپوشمش
1461
01:28:53,241 --> 01:28:55,317
باز هم سوار بفرستید
همهجا را بگردید
1462
01:28:55,442 --> 01:28:57,243
هر که را دم از ترس زد، به دار آویزید
1463
01:28:58,334 --> 01:28:59,734
جوشنم را بده
1464
01:29:01,709 --> 01:29:03,067
بیمارت چگونه است، پزشک؟
1465
01:29:03,118 --> 01:29:04,737
چندان بیمار نیست، سرورم
1466
01:29:04,788 --> 01:29:08,452
آزرده است،
و هجوم خیالها آسودهاش نمیگذارد
1467
01:29:10,314 --> 01:29:11,458
درمانش کن
1468
01:29:11,714 --> 01:29:15,173
خاطر بیمار را درمان نمیتوانی کرد؟
1469
01:29:15,554 --> 01:29:17,956
اندوه ریشهکرده در جان را
از آن برنمیتوانی کَند؟
1470
01:29:18,010 --> 01:29:20,684
نقش پریشانی را از مغز نمیتوانی بُرد؟
و با…
1471
01:29:20,824 --> 01:29:22,403
نوش دارویی فراموشزا
1472
01:29:22,533 --> 01:29:25,536
بارِ گرانافتاده بر دل را از سینۀ گرانبار
نمیتوانی سترد؟
1473
01:29:26,306 --> 01:29:29,033
این دردیست که بیمار خود میباید درمان کند
1474
01:29:30,943 --> 01:29:32,957
پس پزشکیات را پیش سگان انداز
1475
01:29:33,312 --> 01:29:34,585
که مرا هیچ به کار نیاید
1476
01:29:34,891 --> 01:29:35,962
سیتن…
1477
01:29:36,424 --> 01:29:37,591
سوار بفرست
1478
01:29:38,440 --> 01:29:41,130
تا جنگل برنام به سوی دانسینین نیامده است
1479
01:29:41,280 --> 01:29:44,269
مرا نه از مرگ بیم است
و نه از هیچچیز مرگآور
1480
01:29:46,065 --> 01:29:48,945
هر سربازی شاخهای ببُرد
1481
01:29:49,270 --> 01:29:50,865
و پیش روی خود دارد
1482
01:29:51,100 --> 01:29:52,242
به چشم
1483
01:29:52,644 --> 01:29:55,282
ما جز این نمیدانیم که بیدادگر آسودهخاطر
1484
01:29:55,502 --> 01:29:58,713
در دانسنین نشسته است و میگذارد که
آن را در میان گیریم
1485
01:29:58,894 --> 01:30:00,216
تنها امیدش همین است
1486
01:30:00,467 --> 01:30:03,514
و هیچکس در خدمت او نمیماند
مگر آنان که ناگزیرند
1487
01:30:03,848 --> 01:30:05,476
و دلشان نیز در این کار نیست
1488
01:30:05,597 --> 01:30:08,524
درفشها را بر باروهای بیرونی بیاویزید
1489
01:30:08,702 --> 01:30:10,861
هنوز فریاد «دارند میآیند» برپاست
1490
01:30:10,988 --> 01:30:14,359
اما استواری دژ ما هر محاصرهای را
به سُخره میگیرد
1491
01:30:14,410 --> 01:30:18,719
بگذار اینجا چندان بمانند
که گرسنگی و بیماری فرو خورَدِشان
1492
01:30:53,032 --> 01:30:54,568
سپاهِ یکمِ ما را رهبری کنید
1493
01:30:55,027 --> 01:30:58,553
مکداف گرانقدر و ما دیگر کارها را
بر عهده خواهیم گرفت بر حسب نقشۀ جنگ
1494
01:30:58,910 --> 01:31:01,541
ما را کاری جز این نیست که
امشب سپاه بیدادگر را بیابیم و
1495
01:31:01,591 --> 01:31:04,169
اگر ایشان را نتوانیم شکست،
ما خود شکسته به!
1496
01:31:04,824 --> 01:31:07,258
برای رسیدن به آن، پیش به سوی جنگ
1497
01:31:35,024 --> 01:31:37,074
از این سو! از این سو!
1498
01:31:37,648 --> 01:31:39,736
اگر آنانی که میبایست در صف ما باشند
به ایشان نپیوسته بودند،
1499
01:31:39,786 --> 01:31:42,491
پنجه در پنجه با ایشان درمیافتادیم
1500
01:31:42,817 --> 01:31:44,829
و ایشان را تا سرزمینشان پس میراندیم
1501
01:31:45,332 --> 01:31:46,790
اکنون دیگر نزدیکیم
1502
01:31:47,730 --> 01:31:50,171
نقابِ شاخهها را بیفکنید
1503
01:31:50,356 --> 01:31:52,399
و همان بنمایید که هستید
1504
01:31:52,457 --> 01:31:54,179
کرناها را همه زبان بگشایید
1505
01:31:54,531 --> 01:31:59,940
یکنفس در این پیشاهنگانِ پرغوغای
سودای مرگ و خون دردمید!
1506
01:32:02,902 --> 01:32:03,990
این صدای چیست؟
1507
01:32:06,843 --> 01:32:08,544
فریاد زنان است، سرورم
1508
01:32:11,293 --> 01:32:13,341
مزۀ ترس را گویی فراموش کردهام
1509
01:32:14,077 --> 01:32:17,473
روزگاری بود که از شنیدن فریادی در دل شب
سراپایم یخ میبست
1510
01:32:18,098 --> 01:32:20,978
و از حکایتی هولناک
موهایم چنان راست میشدند
1511
01:32:21,029 --> 01:32:23,610
که گویی… جان دارند
1512
01:32:24,162 --> 01:32:25,363
فریاد از چه بود؟
1513
01:32:27,518 --> 01:32:29,119
سرورم، ملکه…
1514
01:32:29,575 --> 01:32:30,376
مُرده است
1515
01:32:39,423 --> 01:32:41,425
روزی میبایست میمُرد
1516
01:32:46,292 --> 01:32:48,494
زمانی میبایست این خبر را میآوردند
1517
01:32:49,647 --> 01:32:50,827
فردا
1518
01:32:52,501 --> 01:32:55,001
و فردا و فردا
1519
01:32:56,301 --> 01:33:00,721
میخزد با گامهای کوچک
از روزی به روزی تا که
1520
01:33:01,525 --> 01:33:03,350
بسپارد به پایان رشتۀ طومارِ هر دوران
1521
01:33:05,669 --> 01:33:09,529
و دیروزان کجا بودست ما دیوانگان را
جز نشانی از غباراندوده راهِ مرگ
1522
01:33:12,447 --> 01:33:13,248
فرو میر
1523
01:33:15,012 --> 01:33:16,376
ای شمعک، فرو میر!
1524
01:33:17,851 --> 01:33:19,703
که نباشد زندگانی هیچ جز سایهای لغزان
1525
01:33:20,821 --> 01:33:24,011
و بازیپیشهای نادان که بازد چندگاهی
پُرخروش و جوش نقشی اندرین میدان
1526
01:33:24,061 --> 01:33:26,226
و آنگه هیچ! زندگی افسانهای ست…
1527
01:33:27,704 --> 01:33:29,005
کز لب شوریدهمغزی گفته آید
1528
01:33:31,254 --> 01:33:34,200
سربهسر خشم و هیاهو
لیک بیمعنا!
1529
01:33:37,623 --> 01:33:38,625
سرورم…
1530
01:33:38,955 --> 01:33:42,466
چیزی را که دیدهام باید گزارش دهم
اما نمیدانم چگونه
1531
01:33:42,951 --> 01:33:44,929
باری، بفرما، آقا
1532
01:33:45,062 --> 01:33:47,809
چشمم به برنام بود که ناگاه به نظرم آمد که
1533
01:33:48,933 --> 01:33:50,898
جنگل به راه افتاده است
1534
01:33:53,632 --> 01:33:56,235
اگر چنین نبود،
هر بلایی که میخواهید به سر من بیاورید
1535
01:33:57,327 --> 01:34:01,209
از سهفرسنگی بیشۀ رَوندۀ را میتوان دید
1536
01:34:02,718 --> 01:34:04,674
اگر دروغ گفته باشی،
1537
01:34:05,337 --> 01:34:09,432
به همین درخت آویزانت میکنم
تا جانات برآید
1538
01:34:11,873 --> 01:34:15,679
«تا زمانی که جنگل برنام
به دانسینین برنیامده است، مترس»
1539
01:34:16,864 --> 01:34:18,950
و اکنون جنگل به سوی دانسینین برمیآید
1540
01:34:21,831 --> 01:34:22,875
سلاح برگیرید!
1541
01:34:23,751 --> 01:34:25,379
سلاح برگیرید و بیرون شوید!
1542
01:34:27,734 --> 01:34:30,054
اگر همان پدید آید که او گفت،
1543
01:34:30,772 --> 01:34:34,605
دیگر نه جای ماندن است و نه راه گریز
1544
01:34:34,670 --> 01:34:37,026
زنگ آژیر را بنوازید!
1545
01:34:37,178 --> 01:34:40,157
وزان شو، ای باد!
روان شو، ای بلا!
1546
01:34:40,950 --> 01:34:43,895
لااقل جوشنپوش با مرگ همآغوش شویم!
1547
01:35:26,910 --> 01:35:27,995
نامت چیست؟
1548
01:35:29,506 --> 01:35:31,208
شنیدنش لرزه بر اندامت خواهد انداخت
1549
01:35:31,415 --> 01:35:32,215
هرگز
1550
01:35:33,088 --> 01:35:36,469
اگر چه نامت سوزانتر از آتش دوزخ باشد
1551
01:35:38,365 --> 01:35:39,808
نامم مکبث است
1552
01:35:42,400 --> 01:35:46,654
ابلیس نیز نمیتوانست نامی
نفرتانگیزتر از این در گوشم فروخواند
1553
01:35:47,303 --> 01:35:48,944
نه، نه ترسناکتر از این
1554
01:35:49,030 --> 01:35:51,330
دروغ میگویی، بیدادگر نفرتانگیز
1555
01:35:52,150 --> 01:35:55,254
با شمشیرم نشان خواهم داد که تو دروغگویی
1556
01:35:58,063 --> 01:35:59,678
تو از مادر زاده شدی
1557
01:37:37,416 --> 01:37:40,368
برگرد، «سگ دوزخ پا»، برگرد!
(سگ پاسبان دوزخ در اساطیر یونان)
1558
01:37:47,813 --> 01:37:51,138
از میان این همه مردان
تنها از تو روگردانام اما بازگرد و برو
1559
01:37:51,662 --> 01:37:54,477
که روانِ من هماکنون
از خونِ کسانات گرانبار است
1560
01:37:54,673 --> 01:37:55,896
مرا هیچ بهرِ گفتن نیست
1561
01:37:57,408 --> 01:37:58,861
زبانِ من زبانۀ شمشیر است
1562
01:37:59,184 --> 01:38:02,033
تیغات را بر تارکهای زخمپذیر بیازمای
1563
01:38:02,092 --> 01:38:03,406
مرا جانی طلسم شده است که
1564
01:38:03,457 --> 01:38:05,959
نمیباید به کسی سپرده شود
که از مادری زاده شده باشد
1565
01:38:06,034 --> 01:38:07,335
امید از طلسمت بردار
1566
01:38:08,497 --> 01:38:11,387
از همان شیطانی که تاکنون
خدمتش را کردهای بپرس تا به تو بگوید
1567
01:38:11,437 --> 01:38:14,556
که مکداف را نابههنگام
از شکم مادر بیرون کشیدهاند
1568
01:38:16,862 --> 01:38:19,144
بُریده باد زبانی که با من چنین گوید
1569
01:38:22,212 --> 01:38:23,463
من با تو نخواهم جنگید
1570
01:38:23,580 --> 01:38:25,285
پس تسلیم شو، بزدل
1571
01:38:25,613 --> 01:38:26,998
تسلیم نخواهم شد
1572
01:38:27,223 --> 01:38:29,451
تا در پیشگاه آن جوانک، مالکوم،
بر زمین بوسه زنم
1573
01:38:29,501 --> 01:38:31,713
و مردم بیسروپا دشنامبارانم کنند
1574
01:38:32,518 --> 01:38:35,571
گر چه جنگل برنام به دانسینین
برآمده و با تو رویارویام که
1575
01:38:35,793 --> 01:38:38,601
از مادر زاده نشدی
اما من واپسین کوشش خود را خواهم کرد
1576
01:38:40,611 --> 01:38:41,732
بزن، مکداف
1577
01:38:43,934 --> 01:38:47,159
و لعنت بر کسی که بگوید:
«بس است، دست بدار»
1578
01:40:20,503 --> 01:40:21,711
درود…
1579
01:40:22,498 --> 01:40:24,007
پادشاه اسکاتلند!
1580
01:40:25,026 --> 01:40:25,860
درود…
1581
01:40:26,617 --> 01:40:28,975
پادشاه اسکاتلند!
1582
01:40:29,434 --> 01:40:33,984
درود، پادشاه اسکاتلند!
درود، پادشاه اسکاتلند!
1583
01:41:26,000 --> 01:41:32,000
« زیرنویس از علی اکبر دوست دار و علی نصرآبادی »
:. Ali EmJay & Ali99 .:
1584
01:41:32,500 --> 01:41:36,500
فیلم های خارجی کامل و بدون حذفیات را از رسا مووی دانلود کنید: RasaMovie.Com
« اینستاگرام ما حتما فالو شود @zardcinema »
1585
01:41:37,000 --> 01:41:40,000
برگرفته از برگردانهای آقایان
داریوش آشوری و عبدالرحیم احمدی